مصاحبه با نشریه رویش مشارکت وکارامدی
https://fouzi.ir/?p=1512&preview=true
جواب :اولین بحث این است که مشارکت مردم چه جایگاهی در گفتمان انقلاب اسلامی دارد و چرا اصلا بحث مشارکت مردم مطرح میشود. به هر حال نظام سیاسی جمهوری اسلامی ایران، نظامی مبتنی بر آرای مردم است و از همان ابتدا که شکل گرفت به عنوان جمهوری اسلامی مطرح شد؛ یعنی جمهوریت و اسلامیت و یک تلفیق و ترکیبی بین دموکراسی و اسلام است و در واقع یک نوع دموکراسی دینی به حساب میآید که مردمسالاری دینی نامیده میشود. مردمسالاری دینی یک خواست و مطالبۀ تاریخی در ایران است. شما وقتی از مشروطه به بعد نگاه کنید، میبینید که همه کسانی که در مورد مشکلات سیاسی کشور و مقابله با استبداد در ایران صحبت کردند و به دنبال یک نظام مطلوب بودند، تلاششان این بوده که حکومتی را تشکیل دهند که مطابق خواست مردم بوده و با فرهنگ دینی آنان نیز مطابق باشد و لذا از این جهت این مسائل در آرای بسیاری از متفکرین قبل وبعد از مشروطه دیده میشود و در زمان مشروطه هم مشروطیت بر اساس همین شکل گرفت. در دوران پهلوی هم یکی از خواستهای مردم این بود که این حکومت استبدادی و فردمحور است و مردم در حکومت هیچ نقشی ندارند و یکی از نقدهای جدی که به این حکومت میکنند این است که حکومتی است که دست یک نفر یا یک گروه خاص است و مردم در این حکومت هیچ نقشی ندارند و حکومت باید مردمی باشد. مطابق با این مطالبه تاریخی وقتی که انقلاب شد، تلاش برای تاسیس حکومتی مبتنی بر آراء ملت شتاب گرفت .. اصولا دموکراسی یک تجربۀ بشری و ابزاری برای حل منازعه است. به طور کلی دو نوع رویکرد به دموکراسی وجود دارد. یکی رویکرد فلسفی است که مبتنی بر آن دموکراسی، بنیانهای فلسفی، معرفتشناختی و هستیشناسانۀ خاص وعمدتا سکولار دارد ولی رویکرد دیگری نیز وجود دارد که بیان میکند دموکراسی یک روش و ابزار و تکنولوژی برای رفع منازعه است و همانطور که ما از ابزارهای مختلفی استفاده میکنیم، در عالم سیاست هم در امر تصمیمگیری وحل منازعه استفاده می کنیم .که مبتنی بر ان تکیه بر نظرات وآراء اکثریت می تواند آفت ها وآسیب های کمتری از اتکا به آراء افراد واقلیت داشته باشد. واز این طریق سیاست کارامدتر وعرصه سیاسی با ثبات تر ، شفافتر است وبه این دلیل که اکثریت در آن نقش دارند اخلاقیتر وعادلانه تر نیز می باشد و ثبات بیشتر و پایگاه اجتماعی قویتری حکومت خواهد داشت. علاوه براینکه درعمل نیز دموکراسی با ایدئولوژیهای مختلف پیوندخورده است از این جهت ما انواع مختلف دموکراسی را شاهد هستیم ،دموکراسی سوسیالیستی و دموکراسی لیبرالیستی داریم و لذا می توانیم دموکراسی دینی هم داشته باشیم.
مبتنی بر این مباحث ما میبینیم که بعد از انقلاب، حکومت جمهوری اسلامی شکل گرفت. یعنی جمهوریت به عنوان ظرف و اسلام به عنوان محتوای این حکومت ایجاد شد و رهبران و بزرگان انقلاب کسانی بودند که به شدت از این نوع نظام حمایت کردند و این نظام هم با اکثریت آراء به تصویب رسید و بیش از 98 درصد مردم به این نظام رأی دادند.
اصولا مردم سالاری از پشتوانه فقهی وکلامی مهمی نیز دراندیشه اسلامی برخوردار است. وقتی میبینیم فقیهی همچون امامخمینی(ره) از حضور مردم در حکومت دفاع میکند، این مبتنی بر یکسری از بنیادهای دینی و فقهی است؛ ازجمله اعتقاد به حق تعیین سرنوشت برای همه افراد جامعه ، به این معنا که انسانها باید سرنوشت خودشان را تعیین کنند و این به دلیل برابری انسانها با یکدیگر است زیرا دراعتقاد توحیدی همه بندۀ خدا هستند و چون بنده خدا هستند برابرند و چون برابرند، آزاد هستند و چون آزاد هستند، سرنوشت خودشان را خودشان تعیین میکنند.
بحث دیگر قاعدهای در فقه است که بیان میکند «الناس مسلطون علی اموالهم و انفسهم»؛ یعنی مردم بر اموال و نفوس خود مسلط هستند. شما میتوانید از همین قاعده بحث تعیین سرنوشت را استنباط کنید. جدای از این امامخمینی(ره) بحثی دارد مبنی بر این که تحمیل بر مردم جایز نیست و ما حق نداریم که بر مردم تحمیل کنیم؛ یعنی تحمیل بر مردم مصداق ظلم به حساب میآید و غیر شرعی است. بحث دیگری هم وجود دارد که بیان میکند که حضور مردم در حکومت مقدمۀ واجب برای تشکیل حکومت است. یعنی اگر شما قائل به حکومت اسلامی باشید، حکومت که بدون مردم شکل نمیگیرد و لذا خود حکومت واجب است و از نظر فقه مقدمۀ واجب هم که حضور مردم است واجب است و بر اساس این مطلب از این بحث حمایت میکنند.
بنابراین بحث دموکراسی و مردمسالاری دینی و جایگاه مشارکت مردم دراندیشه انقلاب اسلامی واندیشه رهبران آن از جایگاه برجستهای برخوردار است است زیرا از یکسو یک مطالبه تاریخی است وهمچنین همسو با تجربه بشری وبین المللی است واز سوی دیگر دارای بنیانهای قوی دینی فقهی است و بنیانهای قوی در فقه و کلام شیعی دارد و به خاطر همین هم هست که رهبران انقلاب کاملاً از این ایده دفاع کردند و بحث مشارکت سیاسی را در ایران دنبال کردند.
حال اگر ما بخواهیم صحبت از مصادیق مشارکتهای سیاسی داشته باشیم، باید اشاره کرد که مصادیق آن مختلف است و حقوق مختلفی هست که میتوان از آن یاد کرد. مثل حق انتخاب؛ یعنی در واقع مردم حق دارند به این که حاکم خود را انتخاب کنند. حق دارند به این که انتخاب کنند چه کسی در رأس قدرت باشد. همان حقی که در صدر اسلام با عنوان بیعت از آن یاد میشد. حق دیگر، حق انتقاد است و بالاخره مردم حق دارند که از رهبران خود انتقاد کنند و این همان بحث امر به معروف و نهی از منکر است. حق بعدی، حق نصیحت است. یعنی مردم حق دارند که رهبران را نصیحت کنند. حق دیگر، حق نظارت بر امور است که اینها همه مبنای دینی دارد و رهبران انقلاب اسلامی مبتنی بر اینها از این حقوق دفاع کردند. لذا این حقوق همه از مصداقهای مشارکت است و انتخابات هم یکی از عرصههای برجستۀ مشارکت است و مردم با شرکت در آن و انتخاب کردن در واقع از این حق خود استفاده میکنند و این حق هم کاملاً مبنا دارد و مشارکت هم مبتنی بر اینها شکل گرفته است.
سؤال: در مورد انتخابات ریاست جمهوری پیش رو، برخی معتقدند که میزان مشارکت در انتخابات نسبت به دورههای قبلی کاهش چشمگیری خواهد داشت. آیا شما با این گزاره موافق هستید و در صورت موافق بودن، به نظر شما چه عواملی باعث این کاهش شده است؟
پاسخ: معلوم نیست این گزارهای که بیان کردید درست باشد. اصولا میزان مشارکت تابع عوامل مختلفی است؛ از جمله نوع رابطۀ مردم با حکومت ، پایگاه اجتماعی ومقبولیت حکومت وکارامدی وتوانمندی حکومت درپاسخ به نیازهای مردم ، شرائط روانی جامعه ،شخصیت کاندیداها ، مشکلات مختلف کشور وابعاد آنها وحتی برخی چالشهای طبیعی مانند جنگ ،سیل ،زلزله بیماری های همه گیر مثل کرونا وامثال اینها می تواند درمیزان مشارکت موثر باشد.
جدای از این، اصولا هیشه بخشی از مردم وحداقل یک سوم همیشه پای کار بوده ودرهرشرائطی حضور پیدا می کردند وبخش دیگر که از آنها به آراء خاکستری یاد می شود معمولا تحت تاثیر شرائط میزان حضور آنها متفاوت است. مثلا مشکلات اقتصادی و مشکلات کارآمدی حکومتها هرچه افزایش پیدا کند، یا در شرایطی مثل شرایط کرونا ممکن است این طیف کمتر شرکت کنند
به طور کل در ایران اگر ما بخواهیم انتخابات قبلی را ملاک قرار دهیم، میبینیم که هیچ وقت در انتخابات ریاست جمهوری آرای مردم از پنجاهدرصد پایین نیامده است. به نظر میآید که این انتخابات هم به همین صورت باشد. البته این مورد هم به یک سری عوامل بستگی دارد؛ از جمله این عوامل اگر مردم امید به حل مسائل اقتصادی را حس کنند یا اینکه در بحث کنترل کرونا و واکسیناسیون اقداماتی جدی صورت گیرد یا مثلا همین اقداماتی که درسالهای اخیر در قوۀ قضائیه برای مقابله با فساد صورت گرفت، یا اینکه چهره ها وکاندیداهای حاضر درانتخابات بتواند امید آنها را نسبت به تغییر افزایش دهند ، میتواند درافزایش حضور مردم موثر باشد. یک سری عوامل بیرونی هم هست که میتواند بر حضور در انتخابات مؤثر باشد؛ مثلا بهبود روابط بین المللی وپیشرفت در مذاکراتی که الان در جریان است و یا پیشرفت در ارتباطات منطقهای، میتواند در امید آفرینی به مردم وحضور آنها در انتخابات مؤثر باشند. لذا نمیتوان الان به راحتی حکم کرد که درصد مشارکت پایین است و به نظر نمیآید که درصد مشارکت از پنجاهدرصد پایینتر باشد و حداقل بین پنجاه تا شصتدرصد مشارکت را شاهد خواهیم بود.
سؤال: حال اگر ما به فرض با این کاهش مشارکت مواجه بشویم، چه پیامدهایی برای کشور به دنبال خواهد داشت؟
پاسخ: این مسأله پیامدهای زیادی دارد و بالاخره یکی از بحثهای که رهبری هم مطرح میکند این است که ما باید مشارکت را افزایش بدهیم وانتخابات پرشور داشته باشیم ؛ به طور کل ما دو رویکرد به مشارکت داریم. اولین رویکرد این است که مشارکت مهم نیست و مهم این است که یک نفر کارگزار قوی سر کار بیاید و و این یک نفر با همسوئی با بقیه نهادها ، کارآمدی قوه مجریه را تقویت کند. لذا مهم نیست که همۀ مردم رأی بدهند یا ندهند. بعضیها هم بحث را اینگونه مطرح میکنند که خوبی مشارکت پایین این است که میتوان آن را کنترل کرد و اگر مشارکت بالا باشد ممکن است یک سری جریانها که ما آنها را قبول نداریم سر کار بیایند؛ اما جریان دومی هم هست که میگوید لازم است مشارکت حداکثری داشته باشیم که از جمله شخص مقام معظم رهبری از همین دیدگاه دفاع میکند. دلایلش هم این است که بالاخره مشارکت بالا نشان دهنده عدم شکاف میان مردم و نظام وتاکید کننده بر ارتباط بین نظام و بدنه جامعه است . و این میتواند برکارآمدی وامنیت وثبات نظام سیاسی وجایگاه بین المللی آن تاثیر مهمی داشته باشد. زیرا هر حکومتی که رأی بیشتری داشته باشد، کارآمدی بیشتری هم دارد وآسان تر می تواند تصمیمات مهم بگیرد وجراحی اقتصادی لازم انجام دهد زیرا از حمایت قاطبه مردم برخوردار است ونگرانی از عدم حمایت مردم ندارد ولذا اگر اراده سیاسی لازم را برای تغییر داشته باشد ،کارامدتر است . بعلاوه اگر حکومتی پایگاه اجتماعی پایینی داشته باشد، در مسائل و بحرانها در حیطۀ امنیت ملی نمیتواند آن را مدیریت کند. در شرایطی که همۀ دنیا با ما درگیر است، اگر مشارکت پایینی در انتخابات داشته باشیم، میتواند شدیداً ما را در عرصۀ بینالمللی آسیبپذیر کند و به تعبیر امامخمینی(ره) تا وقتی مردم هستند هیچ چیزی نمیتواند کارآمد باشد و بمب و موشک هیچ اثری ندارد و به این دلیل مردم و حضور آنها مهم است.
علاوه براینکه بالاخره جمع و عقل جمعی اشتباهی کمتر از اقلیت دارد و بعید است اگر انتخابات پرشوری داشته باشیم، کسی که روی کار میآید فرد ناکارآمدی باشد. نکتۀ بعد هم این است که حضور حداکثری در دراز مدت از نظر اخلاقی و آگاهیبخشی هم مهم است و به مردم رشد فکری میدهد و حتی اگر مردم انتخاب اشتباهی هم داشته باشند، همین اشتباه به آنها آگاهی میدهد. یکی از دلایلی که مردم ایران از نظر فکری و فرهنگی و سیاسی بسیار بالاتر از خیلی از کشورها هستند، همین بحث است. چون خودشان حضور داشتند و در این چند سال آزمون و خطا کردند و آگاهی خاصی در این زمینه به دست آوردند. به همین دلایل نگاه رهبران انقلاب مبتنی بر حضور حداکثری است .
سؤال: به نظر شما دوقطبی شدن در فضای رقابتهای انتخاباتی که از سال 88 هم رشد چشمگیری داشته باعث میشود که با افزایش مشارکت سیاسی مواجه شویم؟
پاسخ: بله؛ این مساله میتواند باعث افزایش مشارکت سیاسی شود اما ممکن است یکسری آسیبها هم با خود داشته باشد. به طور کل مشارکت سیاسی تابع چندقطبی و دوقطبیبودن نیست؛ اما دوقطبیبودن میتواند تبعاتی داشته باشد و آن این است که در جامعه شکاف ایجاد میکند؛ شکافهایی که به سختی ترمیم میشوند. شما وقتی جامعه را به سیاه و سفید تبدیل میکنید، این سیاه و سفید بودن مشارکت را در یک مقطعی بالا میبرد اما در کل اثرات و پیامدهای آن میماند؛ مثلا شما جامعۀ آمریکا را نگاه کنید که در انتخابات اخیر در آن دوقطبی ایجاد شد. این کار جامعه را کاملا تقسیم کرد به سیاه و سفید و پیامدهای امنیتی آن میتواند منجر به خشونت شود که جمعکردن آن سخت است و لذا یکی از جهتگیریهای رهبری هم این بوده که انتخابات به سمت دوقطبیبودن نرود و جامعه را به سمت دوقطبی سیاه و سفید نبریم؛ چرا که جامعه تنوع دارد و هرکدام از این تنوعها میتواند نمایندهای برای کاندیدشدن داشته باشد. لذا ما میتوانیم کاندیدهای مختلفی داشته باشیم که نمایندۀ طیفهای مختلفی از افراد جامعه باشد وحضور این طیف های مختلف می تواند مشارکت را نیز افزایش دهد..
سؤال: با توجه به مشکلات حاضر آیا رئیس جمهور آینده میتواند گامی در مسیر برطرفکردن این مشکلات بردارد و رئیس جمهور آینده برای برطرفکردن این مشکلات باید چه ویژگیهایی داشته باشد؟
پاسخ: رئیس جمهور در کشور شخص بسیار مهمی است و قوۀ مجریه هم به همین ترتیب قوهای بسیار مهم است و قوهای است که اختیارات بالایی دارد و هم از یک جایگاه تعیینکنندهای برخوردار است. عمده منابع ثروت و درآمد در اختیار قوۀ مجریه است. سازمان برنامه و بودجه درآمد و بودجه را توزیع میکند و اینکه هر بخشی از جامعه چه قسمتی از پول نفت به آن برسد و چه قسمتی از درآمدها به آن برسد، قوۀ مجریه تعیین میکند. بعلاوه بوروکراسی کشور دست قوۀ مجریه است و آن نظام اداری که شبکه آن در کشور پراکنده است، در اختیار قوۀ مجریه است. در عرصه امنیتی هم وزارت دفاع و وزارت اطلاعات و نیروی انتظامی همه دست دولت است و اینها همه نشان میدهد که دولت نقش بالا و برجستهای دارد و هرکس که در رأس قوۀ مجریه باشد اگر اراده سیاسی وتوانمندی واقتدار مدیریتی لازم را داشته باشد میتواند که خیلی از امور را به پیش ببرد و کارها را تسریع ببخشد و در یک دامنۀ ملی کاملا اثرگذار باشد.
بالاخره در طول این چندسال هم دولتهای زیادی آمدند و رفتند و کارهای مختلفی انجام دادند و نمیتوان به آنها صفر و صدی نگاه کرد و کارهای مهم و مختلفی انجام دادند. سازندگی و توسعۀ کشور دست آنها بوده و ما پیشرفتهایی داشتیم که بیشتر آنها دست دولتها بوده اما همیشه این نقد به دولتها وارد بوده که نتوانستند به آن مطلوبی که مدنظر جمهوری اسلامی بوده برسند. مخصوصاً در بحثهای اقتصادی که به قول معروف پاشنۀ آشیل انقلاب است و نقطه ضعف ما آنجا است و همه دولتها چه اصلاحطلب و چه اصولگرا و چه میانهرو، همه آمدند و شعار دادند اما در عمل هیچکدام نتوانستند کاری کنند و فقط آمدند و شعار دادند. از یک طرف این دولت ها متنوع و مختلف بودند از اول انقلاب تا به الان همه گونه دولت وجود داشته؛ از دولتهای لیبرال مسلک گرفته تا دولتهای خط امامی و اصلاحطلب و اصولگرا اما هیچکدام نتوانستند آن تحول واقعی را در عرصۀ اقتصاد ایفا کنند. حال علت این مسأله چیست؟ ساختارها؟ افراد؟ عوامل بیرونی؟
این مساله یک نوع آسیبشناسی میخواهد و بالاخره مجموعهای از عوامل باعث شد که دولت ها نتوانند کارساز باشند و ما باید از این مساله و آسیبها درس جدی بگیریم و یک آسیبشناسی جدی از عملکرد دولتها در این سالها داشته باشیم و ببینیم ریشه و علت این مشکلات در کجاست. ما نیاز به یک آسیبشناسی جدی داریم برای این که بدانیم مشکل از کجاست و ضعفها و آسیبها در چیست.
اما این بحث که چه کسی میتواند بیاید و رئیس جمهور باید چه ویژگیهایی داشته باشد، باید اشاره کرد که ساختارهای انتخابات ریاست جمهوری ما آسیبهای جدی دارد و نیازمند اصلاحات است. از همین ویژگیهای عامی که برای کاندیداها وجود دارد که با این شرایطی که داشت خود نوعی توهین به ریاست جمهوری بود که البته گویا الان اصلاح شده است. فرد میآمد و هیچ برنامهای برای ریاست جمهوری نداشت. اینجا است که ما باید احزاب توانمندی داشته باشیم که آن احزاب، آدمها را پرورش و رشد دهند که مسئولیت کارهای خود را برعهده بگیرند یا اینکه ما سازوکار شناسایی افراد توانمند را داشته باشیم؛ مثل یک نوع استعدادسنجی. متاسفانه کاندیدای ما منحصر به یک سری چهرههای خاص شده است و این در حالی است که ما بسیار افراد توانمند در کشور خود داریم که زمینۀ ورود آنها به عرصه ریاست جمهوری ممکن نیست. ما در این زمینه حتی میتوانیم از طریق انتخابات چند مرحلهای یکساله، قدم به قدم نیروهای خوب بالا بیایند و شناسایی شوند تا اینکه مردم با چهرۀ جدیدی روبهرو شوند و حکومت دچار یک سری کمبود نیروهای توانمند نشود و محدود به یک تعداد افراد خاص نشود. بنابراین ما مشکلاتی در زمینۀ سازوکار انتخابات ریاست جمهوری داریم که لازم است اصلاح شود و یک آسیبشناسی در جهت رفع آن صورت بگیرد تا بتوان زمینۀ بهتر شدن انتخابات فراهم شود.
در مورد مسألۀ شرایط یک کاندیدا هم باید گفت که اینجا یکسری شرایط قانونی ویک سری شرائط عام وجود دارد که چند مورد از آنها شرایط عقلی است که شامل دانایی و توانمندی و فهم درست از شرایط وچالشهای مهم اقتصادی ، فرهنگی واجتماعی وامنیتی کشور درعرصه داخلی و مناسبات پیچیده بینالمللی است. کاندیدا باید با جامعه و مشکلات آن آشنا باشد و توانمندی لازم را برای عمل داشته باشد تا بتواند مشکلات موجود در جامعه را رفع کند.
سؤال: نتایج برخی افکارسنجیها و نظرسنجیها نشان میدهد که مردم نسبت به اختلافات درون حاکمیت حس خوبی ندارند و این مسأله باعث ناراحتی آنان شده است. به نظر شما آیا ائتلافات سیاسی میتوانند یک همبستگی ملی میان مردم ایجاد کنند و باعث افزایش مشارکتهای سیاسی شوند؟
پاسخ: به نظر میآید که بحث اصلی در مشارکت امید مردم به تغییر است. یعنی اگر مردم امیدی داشته باشند که بتوانند تغییری ایجاد کنند، مشارکت خود را افزایش میدهند. مردم ایران فهم و آگاهی بالایی دارند و دارای فرهنگ سیاسی بالایی هستند و اگر احساس کنند که انتخاب آنها میتواند تغییراتی ایجاد کند حتما مشارکت بالایی خواهند داشت. جامعه ما در این چند سال تغییر زیادی داشته و ما دستاوردهای زیادی در عرصههای مختلف داشتیم. شما میبینید که در عرصۀعلمی ، تکنولوژیک ما جزء قدرتهای بالا در منطقه هستیم و تغییرات مهمی درزیرساخت های اقتصادی فرهنگی واجتماعی کشور شکل گرفته واز اقتدار منطقه ای وبین المللی برخوردارشده ودرعرصه های عمرانی همچون جادهسازی و شهرسازی ، سد سازی وامور زیربنائی وخدمات عمومی و.. خیلی تحولات در ایران اتفاق افتاده اما مشکلی که هست این است که به خاطر درگیری کشور با مشکلات اقتصادی، مردم حلاوت و شیرینی این دستاوردها را احساس نمیکنند. دلیلش هم این است که اکثریت به دنبال یافتن تأثیر این دستاوردها در جیب و سفرۀ خود هستند و چون احساس میکنند که بر این مسأله تاثیر نگذاشته، حلاوت آن را احساس نمیکنند. به هر حال افزایش امید میتواند باعث افزایش مشارکت شود و بعید است که ما مشارکت پایینی در این دوره داشته باشیم.
سؤال: آیا دعواهای سیاسی که میان احزاب و گروهها پیش میآید، باعث بیمیلی مردم به حضور در انتخابات میشود؟
پاسخ: دعواهای سیاسی گاهی شکل مچگیری وتخریب دارد که باعث می شود بیشتر اعصاب مردم را به هم بریزد چرا که هیچ ارتباطی با مردم ندارد. مثلا تخریب کردن یکدیگر و از بین بردن نقاط مثبت وافشا گری های بدون مدرک و درگیرشدن با یکدیگر ،نه تنها مشارکت را بالا نمیبرد بلکه موجب شکل گیری فضای تخاصمی درجامعه می شود و بخشی از مردم در برخورد با این شرائط تخاصمی خود را کنار میکشند و با خود میگویند که معلوم نیست که کدامیک از این افراد درست میگویند وحق با چه گروهی است و اصلاً همۀ اینها فاسد هستند و مشکل دارند. لذا در این شرائط مردم فقط از سیاست فاصله میگیرند. اما یک زمان هست که رقابت بر سر برنامهها است و در واقع افراد میآیند و برنامهها را نقد میکنند که این مسأله معمولا افراد را حساس میکند و آنها سعی میکنند که منطق هریک از طرفین را در فضای ذهنی خود تحلیل کنند و حتی با یکی از جریانهایی که منطق قویتری دارد همراهی کنند و این امر میتواند باعث افزایش مشارکت شود. بنابراین اگر درگیری جریانها و گروههای مختلف در عرصۀ برنامه و ارائه راهبردهای قوی باشد، مشارکت را افزایش میدهد اما اگر در قالب تخریب و تضعیف و افشاکردن یکدیگر باشد، نه تنها باعث کاهش مشارکت میشود بلکه باعث میشود که بخش عمدهای از مردم خود را از این ملاحظات کنار بکشند؛ چون احساس میکنند ربطی به زندگی آنان ندارد.
در خاتمه می توان گفت که نظام جمهوری اسلامی نظامی مبتنی بر آراء مردم است و مشارکت حداکثری مردم برای آن بسیار مهم است و میتواند ثبات و امنیت و قدرت بینالمللی و همچنین کارآمدی آن را افزایش دهد. لذا ما باید از این طریق به مسألۀ انتخابات نگاه کنیم و جدای از این رقابت ها وفضای انتخابات باید در راستای ارائۀ برنامههای مثبت باشد و از درگیریهای شخصی ورقابت های مخرب که کلیت نیروهای سیاسی را زیرسوال می برد ومردم را از عرصه سیاست دور می کند ، جلوگیری شود. همچنین لازم است که با استفاده از نظرات یکسری از متخصصین به صورت اساسی تغییراتی داده شود تا در حوزۀ ریاست جمهوری از طریق اتقویت سازوکارهای احزاب واقعی پاسخگو ونه گروه ها وباندهای موسمی وفاقد پاسخگویی با یک سازوکار دقیق و منظم بتواند استعدادیابی کند و بهترین ها بتوانند دریک پروسه طولانی تر برخواسته از لایه های اقشارمختلف اجتماعی خود را معرفی کنند ومردم نیز از بین بهترینها، اصلحترین و صالحترین آنها را انتخاب کنند و کشور هم بتواند با اقدامات خوب رئیس جمهور آینده از مشکلات خود رهایی یابد و به واسطۀ آن مردم بتوانند حلاوت وشیرینی دستاوردهای نظام را با احساس آن درسفره ها ووضعیت زندگی خود احساس کنند وبچشند و با تقویت این پیوند کارامدی و ثبات و اقتدارنظام تداوم داشته باشد.
یحیی فوزی
استاد علوم سیاسی پژوهشگاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی