آتش نشانان

‎قهرمانانى که هرگز مدال نگرفتند و بر سکوى قهرمانى
‎نایستادند
‎‏‎قهرمانانى که صداى کف زدنها و هورا کشیدنها براى آنان به آسمان نرفت
‎‏‎و هیچ باشگاهى
‎براى عضویت این بازیکنان قدر و از جان گذشته در تیمش هزینه نکرد و سر و دست نشکست
‎عیسى نفسانى که دم مسیحایى شان در اشعار شاعران و نویسندگان حماسه نیافرید

‎‏‎قهرمانانى به حقیقت قهرمان

‎‏‎ آتش ها فرو نشاندند تا آتش دل من و تو فروزان بماند

‎‏‎مردانى که از چشمهاى زمانه پنهان ماندند
‎و امروز هم که بالاخره زندگى یادش افتاد نگاهى به آنها بیاندازد برایشان تحفه اى جز مرگ نداشت

‎در جدال پایان ناپذیر مرگ و زندگى که سرنوشت همیشه برایشان دست و پنجه نرم کردن با آتش را مقدر کرده بود هربار
‎‏‎ تن به مرگ مى سپردند تا یکى دیگر بماند
‎‏‎
‎هر روز مردن آسان نیست

‎‏‎ساده و بى آلایش و پاک در هرم آتش سوختند و کسى صدایشان را نشنید
‎‏‎و آژیرها برایشان به صدا در نیامد
……

‎‏‎امروز به راستى براى آنها چه باید کرد؟
‎‏‎براى هدفشان بجنگیم؟
‎‏‎ به احترامشان سکوت کنیم؟
‎و یا
‎‏‎برایشان دست به دعا برداریم؟


‎- امیرآفتابى،

درباره نویسنده