ماجرای مک فارلین: (روز شمار جنگ ایران و عراق) |
|
مقاله 7، دوره 3، شماره 10، تابستان 1383، صفحه 76-101 ![]() |
|
نوع مقاله: مطالعات موردی | |
نویسندگان | |
یحیی فوزی؛ علیرضا لطف اله زادگان؛ مهدی انصاری* |
http://www.negineiran.ir/article_4713_2b87c348638900c1dc25a73aa8eda8eb.pdf
http://www.negineiran.ir/article_4713_942.htmll
کتاب <ماجرای مک فارلین>، چهل وچهارمین جلد از مجموعهِ کتابهای روز شمار جنگ ایران و عراق است که 63 روز از دوران جنگ تحمیلی (21/6/1365 تا 22/8/1365) را در بر گرفته است. نویسندگان کتاب، آقایان مهدی انصاری، یحیی فوزی و علیرضا لطفالله زادگان هستند، که به جز این کتاب، آثار و تالیفات دیگری نیز در زمینهِ جنگ ایران و عراق دارند. مهمترین موضوعاتی که در کتاب حاضر به آن پرداخته شده، در عرصه داخلی ایران، عبارت است از: ادامهِ طراحی <عملیات سرنوشت ساز> (1 )و تصویب طرح نهایی برای این عملیات؛ و در جنبهِ خارجی، افشای ماجرای موسوم به <مک فارلین> است.
مهمترین موضوعاتی که در کتاب حاضر به آن پرداخته شده، در عرصه داخلی ایران، عبارت است از: ادامه طراحی عملیات سرنوشتساز و تصویب طرح نهایی برای این عملیات؛ و در جنبهخارجی، افشای ماجرای موسوم به< مکفارلین> میباشد.
به منظور آشنایی بیشتر خوانندگان فصلنامه با مباحث این کتاب، مقدمه کتاب به صورت کامل درج میگردد. در اینجا برخود لازم میدانیم از زحمات نویسندگان این کتاب تشکر و قدردانی کنیم.
مقدمه
جمهوریاسلامی، در کنار آمادهسازی زمینهِ اجرای عملیات سرنوشتساز؛ برنامهریزی و تلاش برای تأمین نیرو و امکانات مورد نیاز برای این عملیات؛ استراتژی جلوگیری از آرامش دشمن را با اجرای چند عملیات محدود و ایذایی نیز ادامه داد که مهمترین آنها عملیات فتح1 در عمق حدود 150 کیلومتری خاک عراق میباشد. افزون بر این، ایران تلاش کرد تا با ایجاد هماهنگی بین گروههای معارض عراقی، اقدامات آنها علیه رژیم عراق را سامان بخشد. از جانب دیگر، رژیم مزبور نیز ضمن تلاش برای جلوگیری از اجرا یا ممانعت از موفقیت <عملیات سرنوشتساز>، درصورت اجرا، کوشید تا با پشتیبانی از گروههای ضدانقلاب و عملیاتهای خرابکارانه و ایذایی آنها، بخشی از نیروهای جمهوری اسلامی را در مناطق شمالغرب درگیر کند.
در این دوره، حملات هوایی عراق به شهرها، نقاط مسکونی و صنعتی ایران تشدید شد و بسیاری از مردم بیدفاع به خاک و خون کشیده شدند و بخشی از صنایع و تأسیسات اصلی کشور منهدم شد یا از کار افتاد. این اقدامات، ناچار عملیاتهای مقابله به مثل ایران را در پیداشت تا با اجرای آتش دوربرد یا شلیک موشک روی تأسیسات نظامی و صنعتی عراق، دشمن را از عملیات نظامی خارج از جبههها باز دارد. بهعلاوه، دشمن حمله به کشتیها و نفتکشهای حامل نفت ایران را ادامه داد تا هم فشار اقتصادی بر جمهوری اسلامی را تشدید کند و هم با اقدامات تلافیجویانه ایران، کشورهای منطقه را به پشتیبانی از خود درگیر نماید.
با اعلام سال سرنوشت از ابتدای سال 1365 و نیز با تأکید مسئولان جمهوری اسلامی بر اجرای عملیات سرنوشتساز، نگرانی جهانی از پیروزی جمهوری اسلامی تشدید شد و هر چند مقامات جمهوری اسلامی به کشورهای منطقه اطمینان میدادند که این اقدامات صرفاً علیه رژیم عراق خواهد بود و تمامیت ارضی عراق و همچنین دیگر همسایگان محفوظ خواهد بود و به آنها آسیبی نخواهد رسید ولی به سبب آن که حکام منطقه از هرگونه پشتیبانی رژیم عراق دریغ نکردهبودند، هراسناک بودند. البته ابرقدرتها و غرب نیز که پیروزی ایران را متضاد با منافع خود میدانستند، به این نگرانی دامن میزدند. به هر صورت، برای مقابله با پیروزی ایران رژیمهای حامی عراق روز به روز بر حمایتهای نظامی و اقتصادی خود میافزودند. از سوی دیگر، تلاش جهانی نیز برای فلج کردن اقتصاد جمهوری اسلامی (از جمله با کاهش قیمت نفت و جلوگیری از فروش نفت) و همچنین ممانعت از رسیدن تسلیحات و تجهیزات نظامی به ایران تشدید شد. هماهنگ با اقدامات مذکور، فعالیتهای دیپلماتیک حامیان عراق برای میانجیگری و آتشبس، به طور مستقیم و یا از طریق سازمانملل و شورای امنیت افزایش یافت.
مهمترین موضوع سیاسی این دوره، افشای سفر یک هیئت امریکایی به ایران و تأثیرات آن در جنگ، منطقه و جهان بود. این ارتباط از جانب امریکا، از یک سو برای حل مسئله گروگانهای امریکایی در لبنان بود و از سوی دیگر، با احساس خطری که امریکا از پیروزی ایران میکرد و همچنین اهمیت استراتژیک ایران در منطقه، تلاشی برای نزدیکی به ایران بود. بههرحال، در عمل، افشای این ارتباطات، اعتماد همپیمانان امریکا و رژیمهای وابسته به آن را شدیداً کاهش داد و دولت امریکا از داخل و خارج تحت فشار زیادی قرارگرفت.
در این دوره همچنین مذاکرات ایران و فرانسه برای حل اختلافات مالی و پرداخت طلب یک میلیارد دلاری ایران از فرانسه ادامه یافت و در این زمینه توافقنامهای به امضا رسید و همین امر موجب هموار شدن مشکل گروگانهای فرانسوی در لبنان گردید. دیگر کشورهای اروپایی نیز با وجود داشتن روابط سیاسی و اقتصادی با جمهوری اسلامی، بر لزوم جلوگیری از پیروزی ایران و برقراری آتشبس تأکید داشتند. در این دوره، اوپک طولانیترین اجلاس خود را پشت سرگذاشت و با تلاش ایران از تصویب افزایش تولید اوپک که نتیجهِ آن ادامه روند کاهش قیمت نفت بود، جلوگیری شد. همچنین برکناری “یمانی” از وزارت نفت عربستان پس از 24 سال، بازتابهای گستردهای داشت.
با توجه به اهمیت بسیار برخی از جنبههای جنگ در دورهِ زمانی مربوط به کتابحاضر، جمعبندی کوتاهی از مهمترین موضوعات مطرح شده در متن کتاب، در اینجا درج میگردد.
1) تدارک عملیات سرنوشتساز
در پی اجرای عملیات والفجر8 در اواخر سال 1364 که موفقیت سیاسی و نظامی بزرگی برای جمهوری اسلامی به دنبال داشت، مسئولان جمهوری اسلامی درصدد برآمدند تا با هماهنگی و بسیج همهجانبهِ نیروها و امکانات کشور، عملیات گستردهای به اجرا درآید که کار جنگ را یکسره کند، از این رو سال 1365 سال سرنوشت نامیده شد و سپاه پاسداران نیز در همین چارچوب از اوایل سال، طرحریزی عملیاتی بزرگ در ابوالخصیب و شرق بصره را آغاز کرد که در افواه مرتبطین با جنگ و در گفتار عمومی مسئولان، <عملیات سرنوشتساز>خواندهشد. گرچه سلسله هجومهای عراق به خطوط پدافندی خودی، موسوم به <استراتژی دفاع متحرک>، کار طرحریزی و آمادهسازی عملیات بزرگ را کُند کرد و به تعویق انداخت، اما این کار بعد از بازپسگیری مهران با اجرای عملیات کربلای1، تسریع شد و این مهم در جلسات طولانی و متعدد فرماندهان رده اول سپاه پاسداران و گاهی با حضور جانشین فرمانده کل قوا، آقای هاشمیرفسنجانی، مورد بحث و بررسی قرارمیگرفت. سرانجام با مباحث فشردهای که در روزهای پنجم، ششم و هفتم مهرماه صورت گرفت، طرح نهایی و تاکتیک ویژه عملیات به تصویب رسید. فرماندهِ کل سپاه در جلسه 7/7/1365 تأکید کرد: <تلاش اصلی برای تصرف بصره، استفاده از نزدیکترین فاصله یعنی زمین ابوالخصیب است، البته به همراه یک تلاش پشتیبانی برای محاصره بصره، بنابراین اگر نتوانیم این عملیات را انجام دهیم، با سرعت عملی که جنگ در منطقه جنوب لازم دارد، باید جنگ در این منطقه را تمام شده دانست>.
همچنین در جلسه 6/7/1365 مقرر شد که آقای هاشمی امور پشتیبانی و رفع کمبودها و مشکلات لجستیکی را پیگیری نماید و برادر محسن رضایی نیز امور مربوط به عملیات در این منطقه، توجیه یگانها و تقویت پدافند جبههِ جنوب را دنبال کند.
پس از تصویب طرح مانور کلی عملیات، در جلساتی با حضور فرماندهان یگانهای سپاه که مأموریت اجرای این طرح را به عهده داشتند، کلیات طرح مانور بررسی و به ابهامات آن پاسخ داده شد. در نهایت در جلسهای که روز 17/7/1365 با حضور قریب به اتفاق فرماندهان قرارگاهها و یگانهای سپاه تشکیل گردید، عموم فرماندهان سپاه در مورد طرح مانور عملیات هم را‡ی شدند. در ادامه همین جلسه خط حدّ قرارگاهها و یگانها مشخص گردید. برادر رضایی در خاتمهِ جلسه گفت: <این سومین منطقهای است که قصد داریم از آنجا به سوی بصره برویم و مسئولیت سنگین است. ما باید با تمام قدرت، تکلیفمان را انجام دهیم، آن وقت هر چه خدا خواست پیش خواهد آمد تا بیستوپنجم آبان ماه اِنشاءالله یگانها آمادگی کامل داشتهباشند.> پس از این جلسات قرارگاههای تحت امر قرارگاه مرکزی و نیز یگانهای مأمور اجرای عملیات، برای بررسی طرح مانور قرارگاهها و یگانها و همچنین وضعیت نیرو، آموزش و آمادگی یگانها و مشکلات و کمبودهای آنها تشکیل میگردید که گزارش اقدامات آمادهسازی این عملیات تا پایان مقطع زمانی این کتاب (22/8/1365) درج شدهاست و ادامهِ تصمیمگیری و شرح عملیات مزبور در کتاب چهلوپنجم روزشمار درج خواهد شد.
همزمان با طرحریزی عملیات، اقدامات آمادهسازی عملیات، از جمله اعزام و آموزش نیرو، اقدامات مهندسی، شناسایی، تهیه تجهیزات مورد نیاز ادامه داشت. فراخوانی و تدارک نیروی مورد نیاز عملیات از مهمترین دغدغهها به شمار میآمد و احتمال عدم تأمین 500 گردان رزمی پیشبینی شده برای عملیات، بر مشکلات میافزود. در این زمینه به دو دسته موانع و مشکلات میتوان اشاره کرد: اول، مشکلات مربوط به فراخوانی و اعزام وسیع نیروهای داوطلب بسیجی، که اساساً اجرای هر عملیات، وابسته به آنان بود. از علل این امر میتوان وضعیت غیرجنگی در شهرها، تبلیغات نادرست و سخنان برخی مسئولان را ذکر کرد که به جای تفهیم موقعیت و ایجاد حرکت و حساسیت در مردم برای حضور گسترده در جبههها، بیشتر این توهم را ایجاد میکرد که امسال، سال پایان جنگ است و جنگ با پیروزی تمام خواهد شد و مشکل خاصی هم در این زمینه وجود ندارد. همچنین همزمانی برخی اعزامها با برداشت محصولات کشاورزی و نیز بازگشایی مدرسهها و دانشگاهها از دلایل بروز این مشکل بود. به هر حال، برای تأمین نیروی مورد نیاز، اعزامهای متعددی از شهرهای مختلف صورت گرفت و برنامههای گوناگونی طراحی شد. از جمله، به منظور گسترش سازمان رزم، سپاه پاسداران با ابلاغ دستورالعملی به نواحی مختلف سپاه، دستور تشکیل اردوگاههای <انصارالحسین> را با هدف تسریع امر سازماندهی مجدد یگانهای رزم، استمرار روند اعزام نیرو، نگهداری و به کارگیری نیروهای اعزامی و تجمع نیروها در مناطق مختلف داد. همچنین نخستوزیر با ابلاغ بخشنامهای در تاریخ 17/8/1365 بر ضرورت همکاری همهجانبه کلیه وزارتخانهها، سازمانها و مؤسسات دولتی جهت فراهم آوردن تسهیلات لازم برای اعزام بزرگ <سپاه محمد(ص)>، که قرار بود در هفته بسیج (5 تا 11 آذر) صورت گیرد، تأکید کرد. از سوی دیگر، اقداماتی به منظور جلب مشمولان نظاموظیفه به عمل آمد که موفقیت چندانی نداشت.
دسته دوم مشکلات و موانع تأمین 500گردان رزمی، مربوط به تجهیز، تدارک و آموزش نیروهای مزبور میگردید. در اوضاع خاصی که محدودیتهای اقتصادی و تحریم تسلیحاتی شدیدی علیه جمهوریاسلامی ایران اعمال میشد، امر تجهیز و تدارک این گردانها، خود از مسائل مهم بود. همچنین نوع عملیات، که از پیچیدگی خاصی برخوردار بود، ضرورت روند سازماندهی و آموزشهای خاصی را ایجاب میکرد که طی آن نیروی داوطلب، به نیرویی حرفهای و تخصصی تبدیل شود تا بتواند مراحل مختلف و پیچیده عملیات را جلو برد. بنابراین، حتی موفقیت در فراخوانی و اعزام تعداد کافی از نیروهای داوطلب نیز برای شکلدهی 500گردان رزمی مورد نیاز کافی نبود و سرمایهگذاری عظیمی، از جمله برای تدارک و تجهیز و بهخصوص در زمینه نیروی انسانی متخصص و کادر، جهت آموزش و سازماندهی این نیروها، بایستی صورت میگرفت.
با نزدیک شدن به زمان اجرای عملیاتی که به <عملیات سرنوشتساز> موسوم شدهبود و جهت جلوگیری از وضعیت ناامید کنندهای که احتمال عدم موفقیت این را عملیات در پی داشت، رئیسجمهوری اسلامی ایران در مصاحبهای توضیح داد که: <ما قول یک پیروزی نهایی ندادهایم. هیچ کس در هیچ جنگی نمیتواند زمان دقیق یک درگیری را پیشبینی کند. چیزی که ما قول دادهایم و در حقیقت با یاری خدا به دست خواهیم آورد، یک ضربه قاطع است. البته یک روز حمله نهایی را انجام خواهیم داد>. همچنین رئیسمجلس شورای اسلامی در جمع فرماندهان لشکر27 محمدرسولالله(ص) تأکید کرد: <شما نیروها را آماده نگه دارید و تدارکات و احتیاطها را حفظ کنید و برنامهها و نیروهای تنظیم شده را داشته باشید تا وقتی که حرکت خود را آغاز کردیم، آن تعبیر امام امت که امسال سال پیروزی است، و تعبیر دیگر مسئولین که امسال سال سرنوشت است، تحقق یافته و به اهداف آن برسیم. رسیدن به این اهداف نیاز به تداوم عمل دارد باید با تداوم عمل و ضربهکاری و استیصال دشمن کار را یکسره کنیم و خواستههایمان را بگیریم >.
2) اقدامات مقابله با عملیات سرنوشتساز
برای جلوگیری از اجرای عملیات سرنوشتساز و یا حداقل ممانعت از موفقیت آن، اقدامات متعدد و گستردهای صورت میگرفت، طوری که میتوان گفت در این زمینه یک اجماع و وحدتنظر بینالمللی بین ابرقدرتها، غرب و دیگر حامیان رژیم عراق وجود داشت. در این جا به اقدامات ارتش عراق اشاره میشود و سایر تلاشها در ادامهِ مقدمه، در عنوانهای دیگر میآید.
مهمترین موضوع در این زمینه، توانایی دشمن در بسیج و تجهیز نیروی انسانی برای مقابله با عملیات آتی خودی بود که مقدمات آن از قبل بنا نهادهشدهبود. بهاینترتیب که از ابتدای هجوم سراسری عراق، نه تنها هیچ نیرویی از ارتش این کشور ترخیص نشد، بلکه به تدریج از یک طرف افراد مسنتر و از طرف دیگر افراد جوانتر فراخوانده میشدند طوری که در شهریورماه 1365 مردان 41 و 42 ساله و همچنین نوجوانان 17 و 18 ساله به خدمت وظیفه فراخوانده شدند. بقیه مردان بین این سنین از قبل در اختیار ارتش عراق بودند. در این دوره بسیج نیرو چنان بود که آسوشیتدپرس آن را <بزرگترین تجمع نیرو از شروع جنگ> خواند و خبرگزاری فرانسه در سوم مهر اعلام کرد: <عراق با بسیج گسترده بیش از یک میلیون نیرو، از جمله اعزام فوقالعاده دانشجویان، خود را برای مقابله با حمله آتی ایران آماده میکند>.
از دیگر تلاشهای گسترده و مهم دشمن، افزایش اقدامات مهندسی در جبهه جنوب به ویژه در منطقه شرق بصره بود. این اقدامات شامل ایجاد مواضع جدید پدافندی، تحکیم خطوط پدافندی، مرمت خاکریزها و جادهها، ایجاد مواضع سلاحهای سنگین و تجهیزات زرهی، احداث سنگرها، ایجاد موانع و استحکامات و همچنین آباندازی در بعضی از مناطق بود که بیشتر از همه در مناطق فاو، جزایر واقع در اروندرود (امالرصاص، امالبابی، ماهی و بوارین)، طلائیه، کوشک و جفیر صورت میگرفت. در این باره روزنامه والاستریت ژورنال به نقل از تحلیلگران دفاعی نوشت: <با وجود همه آسیبپذیریهای بصره، عراقیها تا جایی که توانستهاند خود را آماده کردهاند. عراق علاوه بر احداث دیوار زرهی، خاکریز طولانی و تمرکز سربازان در منطقه، در مناطق عظیمی از مردابها آب انداخته است تا فضای مانور ایرانیان را کاهش دهد. جادههای تازهای احداث شدهاست تا در صورت نفوذ نیروهای ایران، آسانتر به تجدید قوا بپردازند.>
برای جلوگیری از غافلگیری و پی بردن به زمان و مکان حملهِ اصلی نیروهای خودی، دشمن فعالیتهای گستردهای میکرد. شناسایی در مناطق مهم و حساس از جمله فاو، شرق بصره و ابوالخصیب، جزایر مجنون و شرق العماره بیش از سایر نقاط بود. هر چند، دشمن در جبهه میانی و شمالغرب نیز در تلاش برای پیبردن به اهداف عملیات آینده بود. دشمن علاوه بر اعزام تیمهای گشتی – شناسایی به نقاط مختلف خطوط پدافندی، روز به روز بر تعداد دکلهای دیدهبانی خود میافزود. همچنین در این زمینه هلیکوپترهای شناسایی و هواپیماهای عکسبرداری دشمن فعال بودند. همه این اقدامات برای کسب اطلاعات، افزون بر اطلاعاتی بود که از طریق ماهوارهها و آواکسها در اختیار عراق قرارمیگرفت. همچنین ارتش عراق برای گسترش میدان دید خود، اقدام به از بین بردن درختان، نیزارها و روییدنیها در بعضی از مناطق میکرد. از جمله نیزارهای جلو منطقه چزابه را به آتش کشید. اعلام آمادهباش در مناطق مختلف و بازدید فرماندهان عراقی از خطوط پدافندی نیز اقدامی به منظور حصول اطمینان از آمادگی نیروها بود. پرتاب منور و فعالیتتیربارها در شب از دیگر تلاشها برای جلوگیری از غافلگیری بود.
از جمله، دشمن در روزهای بیستم تا بیستودوم آبانماه به برجهای دیدهبانی خود از جزیره جنوبی تا خلیجفارس آمادهباش داد و فعالیتها و تحرکات خود را در جزایر امالرصاص ،ماهی و بوارین تشدید کرد. و اقدام به بریدن و سوزاندن نیها و دیگر پوششهای گیاهی در سواحل جزایر مزبور نمود، و موانع خود را در این منطقه افزایش و فاصله سنگرها را کاهش داد.
از سوی دیگر، عراق با این پیشبینی که حمله آینده ایران مبتنیبر حیلهِ نظامی و از چند منطقه آغاز خواهد شد، تحرکات و تقویتها و اقدامات خود را طوری سازماندهی میکرد که وانمود کند در همهِ مناطق فعال است تا نیروهای شناسایی و اطلاعاتی خودی را سردرگم نماید. در گزارش 15 آبان معاونت اطلاعات سپاه آمدهاست: <در مجموع تحرکات دشمن نسبت به قبل از عملیات والفجر8 پیچیدهتر شدهاست و بعضاً نیز گمراه کننده و فریب بودهاست. دشمن با تظاهر به تقویت نیرو یا تردد مستمر روی جادههای عقبه در تلاش برای منحرف نمودن اذهان و پوشاندن مسیر اصلی تحرکات میباشد. در عین حال دشمن به دنبال آمادهسازی زمینه هجومهای محدود به مناطق حساس میباشد که بیشترین تهدیدات در مناطق سومار، مهران و جزیره جنوبی واقع شدهاست.>
درهرحال، با در نظر گرفتن کلیهِ عوامل و ظاهر تحرکات دشمن، تحلیل اطلاعاتی خودی چنین نتیجه میگرفت که در اولویت اول، ارتش عراق در مورد منطقه فاو و خانقین حساس شدهاست.
3) جنگ شهرها
حملات هوایی دشمن، که به دنبال مطرح شدن عملیات سرنوشتساز و همچنین شکست دشمن در عملیاتهای کربلای 1 و 2 و 3، در تیر و شهریورماه تشدید شدهبود، ادامه یافت و طیماههای شهریور، مهر و آبان 1365، مناطق صنعتی، کارگری، اقتصادی و نفتی و نیز شهرها و مناطق مسکونی و مناطق عملیاتی زیر شدیدترین حملات هوایی و بمبارانهای دشمن قرار گرفتند. عراق از این کار دو هدف را دنبال میکرد، یکی هدف کوتاه مدت که جلوگیری از اجرای عملیات سرنوشتساز بود. دیگری هدف بلند مدت که انهدام منابع ارزی و درآمد کشور و همچنین به ستوه آوردن مردم و برانگیختن مخالفت آنها با جنگ و در نتیجه، تسلیم جمهوری اسلامی و پذیرش آتشبس به نحوی که مطلوب رژیم عراق باشد، بود. صدام در مراسم اعطای مدال شجاعت به فرمانده نیروی هوایی و جمعی از خلبانان عراقی گفت: <ما مبادرت به انهدام پایههای اقتصاد ایران میکنیم تا گرسنگان ایران به صدا درآمده، از دولت بخواهند که جنگ را خاتمه دهد ما از این پس نتیجه جنگ را به عقابها واگذار میکنیم تا پایههای اقتصادی دشمن را ویران کرده و او را مجبور به پایان جنگ کنند>.
افزایش توان هوایی عراق و دسترسی به نقاطی که قبل از این در توان عراق نبود، علاوه بر اینکه به دلیل واگذاری تجهیزات و هواپیماهای پیشرفتهای بود که شوروی و فرانسه در اختیار عراق گذاشته بودند، مرهون همکاری کارشناسان امریکایی بود. <پلجوبر> یکی از مشاوران وزارت خارجه امریکا در 27 شهریور گفت: <چند مشاور نظامی امریکا مشغول بررسی وضع نظامی عراق هستند تا برنامه حمله به مناطق اقتصادی و به ویژه نفتی ایران را پیگیری نمایند.> با گذشت 53 روز از این جریان، رادیو انگلیس اعلام کرد: <در جریان حملات اخیر عراق به تأسیسات اقتصادی و نظامی ایران، مشاوران نظامی امریکا، عراق را در انتخاب هدفهای مذکور یاری دادند>.
به هر صورت، حدود نیمی از دوران 63 روزهِ جنگ مندرج در این کتاب، ناظر بر حملات و بمبارانهای دشمن در نقاط مختلف ایران است. بیشترین حملات عراقیها طی این مدت به باختران صورت گرفت. از جمله در حمله روز هفتم آبان 1365 که باختران و اسلامآباد زیر آتش بمب، راکت و مسلسل هواپیماهای دشمن قرارگرفت، 120 تن شهید و 580 تن مجروح شدند. همچنین طی این مدت تأسیسات نفتی خارک و نقاط مسکونی و صنعتی اصفهان، اراک، تهران، سردشت، خرمآباد، تبریز، لرستان، شیراز، آغاجاری، هفتتپه، گیلانغرب، آبادان، پتروشیمی بندر امام، راهآهن اندیمشک، و سدهای دز و شهید عباسپور زیر حملات شدید هوایی دشمن قرارگرفت. <واشنگتنپست> برتری نیروی هوایی عراق را 8 برابر ایران اعلام کرد و نتیجهِ حملات دشمن را به تأسیسات نفتی ایران، کاهش میزان صادرات نفت ایران به 600 تا 800 هزار بشکه در روز ذکر میکند. هفتهنامهِ <اخبار امریکا> نیز با اعلام اینکه درآمدهای نفتی ایران به چهار میلیارد دلار در سال کاهش یافتهاست، از قول تحلیلگران نوشت: <کاهش درآمدهای نفتی، ظاهراً ایران را ناچار ساختهاست بار دیگر و شاید برای همیشه حمله نهایی خود را برای شکست دادن عراق به تأخیر بیندازد.>
از سوی دیگر، باید به پدیده <مقابلهبهمثل> ایران در جنگ شهرها اشارهکرد. با وجود عدم تمایل جمهوری اسلامی ایران به کشاندن جنگ به خارج از جبهههای نبرد، تشدید و تکرار حملات دشمن به مناطق غیرنظامی، ایران را ناچار کرد تا برای جلوگیری از ادامه خساراتی که دشمن به غیرنظامیان و نقاط مسکونی و صنعتی وارد میکرد، در محدودهِ زمانی و مکانی مشخص و با هشدارهای قبلی و با هدف بازداشتن دشمن از ادامه این گونه جنایات، دست به اقدامات مقابله به مثل بزند. نیمه شب 21 شهریور 1365 به تلافی گلولهباران شیمیایی مناطق عملیاتی غرب و حملات هوایی به تبریز و سردشت و مریوان و مهاباد، یک موشک زمین به زمین به سوی سازمان اطلاعات و امنیت عراق پرتاب شد که رادیو بیبیسی محل فرود آن را یک کیلومتری ستاد پلیس عراق و خبرنگار لوموند محل فرود را 500 متری میدان سرباز گمنام در قلب بغداد که دو هتل 20 طبقه در آنجا واقع است، اعلام کرد. همچنین شبانگاه 24 مهر به تلافی حملات چند روزهِ دشمن به مناطق مسکونی و اقتصادی و همچنین حمله به یک هواپیمای مسافری در فرودگاه شیراز، یک فروند موشک زمین به زمین به سوی مرکز مخابرات بغداد هدفگیری شد. علاوه بر این، دو پادگان نظامی و همچنین چندین تأسیسات نظامی و نفتی عراق بمباران شد. همچنین بعد از هر بار تشدید حملات دشمن و پس از هشدار به مردم برای تخلیه منطقه موردنظر، تأسیسات نظامی و اقتصادی بصره، خانقین و کوت هدف آتش توپخانه دوربرد قرارمیگرفت.
4) جنگ نفتکشها
عراق جنگ نفتکشها را با دو هدف به راه انداخت و آن را دنبال کرد. هدف اول در راستای همان حملات هوایی یعنی حمله به تأسیسات نفتی و صنعتی بود تا با جلوگیری کردن از صدور نفت ایران، جمهوری اسلامی را در تنگنای اقتصادی قرار دهد و دوم اینکه با پیشبینی اقدام متقابل ایران، در تلاش بود تا دیگر کشورهای منطقه را نیز به طور مستقیم وارد درگیری کرده، جنگ را بینالمللی کند تا از فشارهای وارد بر خود بکاهد. در این دورهِ دو ماهه نیز، عراق به هشت نفتکش ایرانی یا حامل نفت ایران حمله کرد. از سوی دیگر، حمله به پنج نفتکشفرانسوی، انگلیسی، کویتی، لیبریایی، پانامایی و یک کشتی حامل سیمان، که عازم کویت بوده و یا از کویت بارگیری کرده بودند، به ایران نسبت دادهشد. برای مقابله با این حملات، تلاشهایی صورت گرفت. از جمله اتحادیه کشتیداران در مورد تحریم خلیجفارس اخطار داد و ناخدایان فرانسوی از دولت فرانسه خواستار حفاظت کشتیها شدند و 9 سازمان عمده کشتیرانی بینالمللی از سازمانملل خواستار وادارساختن ایران و عراق به تضمین خطوط آبی شدند. شورای همکاری خلیجفارس نیز تصمیم به راهاندازی سیستم راداری هشداردهنده گرفت. از سوی دیگر، فرمانده نیروی دریایی امریکا در خاورمیانه تهدید کرد که در صورت بسته شدن تنگه هرمز، امریکا دست به اقدام نظامی خواهد زد. قبل از این آقای هاشمیرفسنجانی گفته بود: <در صورتی که در منطقه خلیجفارس برای ما ناامنی ایجاد شود، این ناامنی دامنگیر همه کشورهای منطقه خواهد شد.>
5) عملیاتهای محدود و ایذایی ایران، عملیات فتح1
در تلاش برای درگیر نگهداشتن ارتش عراق و اجرای دستور امام خمینی مبنیبر جلوگیری از آرامش دشمن، طرحهای عملیاتی متعددی تهیه شد که چند طرح به اجرا درآمد و برخی نیز به علل مختلف متوقف شد که گزارش آن در کتاب چهلوسوم روزشمار جنگ درج گردیدهاست. در ادامهِ این روند اقدامات دیگری صورت گرفت و به هر یک از قرارگاههای عملیاتی زیر مجموعه نیروی زمینی سپاه علاوه بر مأموریتی که در عملیات اصلی داشتند، مأموریت یک یا چند عملیات محدود، فریب و ایذایی واگذار شد تا در حین کسب آمادگی برای عملیات اصلی، در این زمینه نیز اقدام کنند. همچنین کمیته عملیات فریب به منظور طراحی و اجرای عملیاتهای فریب در قرارگاهنیروی زمینی سپاه تشکیل شد.
بههرصورت، طی دورهِ دو ماهه (21/6/1365 تا 22/8/1365) عملیاتهای متعددی برای درگیر نگهداشتن و فریب دشمن صورت گرفت که بیشترین آنها در استانهای کرکوک و سلیمانیه عراق و با همکاری گروههای معارض عراقی و پشتیبانی قرارگاه رمضان صورت گرفت. چند عملیات ایذایی و فریب در منطقه هور و یک حمله ایذایی در چنگوله به اجرا درآمد. همچنین ارتش جمهوری اسلامی اقدام به یک عملیات محدود در ارتفاعات مرزی منطقه مهران و دو عملیات ایذایی در سرپلذهاب و موسیان کرد. گفتنی است که مشکلاتی چون کمبود نیرو، امکانات و زمان، موجب میشد این گونه عملیاتها به نحو مطلوب اجرا نشود. با توجه به همین مشکلات بود که اجرای دو طرح عملیاتی در مناطق ماوِوت و اسکله العمیه منتفی شد.
مهمترین عملیات محدودی که در این دوره اجرا شد، عملیات نامنظم فتح1 بود که قرارگاه رمضان سپاه پاسداران با همکاری نیروهای اتحادیه میهنی کردستان عراق در بامداد 19 مهر 1365 در دو محور در استان کرکوک به اجرا درآورد. از جمله نتایج این عملیات، انهدام بخشهایی از تأسیسات پالایشگاه کرکوک، نیروگاه برق کرکوک، انهدام سه پایگاه موشکی و مقر منافقین در کرکوک، انهدام بخشی از تأسیسات نفتی جمبور، جبلبر، شورآوا، اجرای آتش روی پادگانها و پایگاههای نظامی عراق در منطقه و بود. از نکات مهم این عملیات همکاری مردم عراق در این منطقه با نیروهای سپاه پاسداران و اتحادیه میهنی و انتقال تجهیزات لازم و حدود 40 تن مهمات تا عمق حدود 150 کیلومتری داخل عراق بود که وحشت دشمن را برانگیخت و ناتوانی او را در این زمینه یادآوری کرد. در پی این عملیات بود که ارتش عراق مجبور شد بخش مهمی از توان خود را برای مقابله با چنین عملیاتهایی به کار گیرد. دشمن همچنین تا مدتها نقاط محل استقرار گروههای معارض عراقی در شمال عراق را زیر بمباران هواپیماهای خود قرار داد.
6) اقدامات گروههای محارب
بهرهگیری رژیم عراق از گروههای ضدانقلاب محارب که از ماههای قبل به نحو بارزی گستردهتر شدهبود، در این دوره نیز ادامه یافت. سازمان مجاهدین خلق (منافقین) پس از اخراج مسعود رجوی از فرانسه در خرداد 1365 و ورود او به بغداد، با سازماندهی هوادارانش در زمینه اقدامات ایذایی و گشتی – شناسایی در جبههها و فعالیتهای جاسوسی، قاچاق سلاح، ترور، بمبگذاری و خرابکاری در داخل، فعالیتهای خود را به نفع دشمن گسترش داد. از جمله اقدامات جاسوسی این گروه تماسهای متعدد تلفنی با مسئولان کشور در شهرها به منظور کسب اطلاع از زمان، مکان و نحوهِ عملیات آینده رزمندگان بود. همچنین در آبانماه تیمهایی از منافقین وارد ایران شدند که دارای برگ تردد جعلی بودند و سلاحهایی در اختیار داشتند که مواد شیمیایی را تا مسافت 100 متری شلیک میکرد. عدهای از عناصر این گروه نیز با پشتیبانی ارتش عراق در کوههای روستای قامیش به درگیری شدیدی با نیروهای اتحادیه میهنی کردستان دست زدند.
همچنین در این دوره اقدامات گروههای ضدانقلاب در مناطق شمالغرب کشور که از دورهِ قبل گستردهتر شدهبود، افزایش یافت، طوری که در اکثر روزها عناصر دو گروه کومله و دمکرات با حمله به پایگاهها، کمین در جادهها، بمبگذاری، مینگذاری و درگیری، در تلاش بودند تا با ضربهزدن، اسیرکردن، شهید کردن و درگیر کردن رزمندگان، ارتش عراق را یاری کنند و از سوی دیگر، با قتل، شکنجه و اسیر کردن نیروهای مردمی محلی که با نیروهای جمهوری اسلامی ایران همکاری میکردند، سعی در جلوگیری از همکاری آنها داشتند. طبق یک جمعبندی از درگیری با ضدانقلاب در استان باختران و محورهای مربوط به آن، در طول شهریورماه، از رزمندگان اسلام 179 تن شهید، 155 تن مجروح و 119 تن اسیر شدند و در مقابل از افراد ضدانقلاب 60 تن کشته، 39 تن زخمی و 5 تن اسیر شدند. همچنین 39 تن از افراد گروههای ضدانقلاب در این مدت دستگیر شدند.
در کنار اقدامات مسلحانه گروههای ضدانقلاب و محارب، مواضع ضدجنگ نهضتآزادی نیز از جهاتی قابلتوجه است. در این دوره، نهضت آزادی جزوهای با عنوان <پیام نهضت آزادی به رهبر انقلااب اسلامی> منتشر کرد که در آن سعی شدهبود، مخالفت خود را با ادامهِ جنگ، با استدلال به آیات قرآن و سیرهِ معصومان(ع) بیان کند. در این جزوه تلویحاً ادعا شدهبود که اغلب مسئولان ایران با یافتن راهحلی از طریق مذاکره برای جنگ موافقند و تنها امام خواهان ادامهِ جنگ میباشد. گفتنی است که وزیر خارجه عراق وقتی در مجمع عمومی سازمانملل (مهرماه 1365) برای محکوم کردن جمهوری اسلامی، ایران را مسئول ادامه جنگ اعلام میکرد، این پیام، نهضت آزادی را از مستندات و دلایل خویش ذکر نمود.
7) سازمانملل؛ تلاش برای آتشبس
دبیرکل سازمانملل در گزارش سالانه خود، جنگ ایران و عراق را به عنوان یک منبع مهم تشنج اعلام کرد که گسترش آن برای منطقه و صلح جهانی خطرهایی را به دنبال خواهد داشت. در اجلاس سالانه مجمع عمومی سازمانملل که اول مهر 1365 آغاز شد، کشورهای مختلف از ادامهِ جنگ و کاربرد سلاح شیمیایی اظهار نگرانی کردند. قابل توجه اینکه در این اجلاس نخستوزیر نروژ و وزیران خارجه هلند، سوئد و انگلیس که کشورهایشان تأمین کننده مواد اولیه و تجهیزات ساخت سلاحهای شیمیایی برای عراق بودند از کاربرد این سلاح ابراز نگرانی کردند. وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران در نهمین روز اجلاس مجمع عمومی، با تقسیم کشورها به سه دسته، به نقد مواضع کشورها در خصوص جنگ تحمیلی پرداخت و تأکید کرد که عراق مسئول شروع و ادامه جنگ است. وی افزود: حذف ریشههای تجاوز ضامن صلح و ثبات در منطقه میباشد. وی گفت: به اعتقاد ما جنگ به مراحل پایانی خود نزدیک میشود.
از سوی دیگر، با درخواست هفت عضو اتحادیه عرب (عراق، اردن، کویت، مراکش، عربستان، تونس و یمن) شورای امنیت سازمانملل روز 11 مهر، دربارهِ جنگ ایران و عراق جلسه اضطراری تشکیل داد. جمهوریاسلامی این جلسه را تحریم کرد و وزیر خارجه ایران قبل از این جلسه گفت: <شورای امنیت باید از خنثی کردن تلاشهای دبیرکل سازمانملل خودداری کند دکوئیار در تلاش برای استقرار یک صلح عادلانه است و این چیزی است که ما در پی آن هستیم و نه فقط یک دعوت از سوی شورای امنیت برای اجرای آتشبس>. معاون وزیر خارجه نیز علل تحریم جلسه شورای امنیت را بیاعتمادی به این شورا به دلیل مواضع یک طرفه آن به نفع متجاوز اعلام کرد.
شورای امنیت طی چهار جلسه به بحث پرداخت. در این میان دبیرکل اتحادیه عرب و وزیر خارجه مصر، ایران را عامل تداوم جنگ دانستند، وزیر خارجه عراق کشورش را آماده قبول صلحی جامع، دائمی و عادلانه اعلام کرد و نماینده عربستان با تأکید بر اینکه جنگ طرف پیروز نخواهد داشت، از ایران خواست به پیشنهاد صلح بغداد پاسخ مساعد بدهد. معاون نخستوزیر کویت نیز تهدید کرد که در صورت گسترش جنگ به کشور ثالث، ممکن است کشورهای خارجی در آن دخالت کنند. همچنین نمایندگان بعضی از کشورهای دیگر هم ژست بیطرفی و دلسوزی برای قربانیان جنگ گرفتند و رادیو بی.بی.سی جلسه شورای امنیت را فعالیت تازه دولتهای عرب اعلام کرد که میخواهند توازن دیپلماتیک را به زیان ایران بر هم زنند.
سرانجام در تاریخ 16 مهر 1365 شورایامنیت سازمان مللمتحد قطعنامه 588 را تصویب کرد که در آن از دو کشور درگیر خواسته شدهبود که قطعنامه 582 (مصوب 5/12/1364) را بپذیرند و اجرا کنند، درحالیکه این قطعنامه نیز همانند قطعنامههای قبلی توصیهای بیشنبود. در قطعنامه 582 با اظهار تأسف از ادامهِ منازعه ،از ایران و عراق خواسته شدهبود که بیدرنگ موارد زیر را عملی کنند: آتشبس، توقف مخاصمات در دریا و هوا و زمین، عقب کشیدن همه نیروها به حوزههای شناخته شده بینالمللی، مبادله اسیران و تبدیل روشهای خصمانه به میانجیگری مسالمتآمیز.
عراق با استقبال از قطعنامه، از آن به عنوان پیروزی برای عراق یاد کرد و وزیر خارجه عراق اتفاقنظر اعضای شورای امنیت درباره لزوم خاتمهِ سریع جنگ و حمایت این شورا از موضع عراق را نشانهِ انزوای ایران دانست. وزارت امورخارجه جمهوری اسلامی ایران نیز با صدور بیانیهای، تصویب قطعنامه را ناشی از فشار سیاسی کشورهای حامی رژیم عراق بر شورای امنیت اعلام کرد و آن را فاقد عناصر اصلی برای هرگونه راهحل عادلانه و کوششی بیثمر برای کمک به رژیم متجاوز و مستأصل عراق و نشانهِ بیکفایتی و عدم صلاحیت شورای امنیت برای رسیدگی به جنگ تحمیلی دانست و آن را رد کرد. فرمانده عالی جنگ (آقای هاشمیرفسنجانی) نیز در این باره گفت: <در شورای امنیت خیلیها صحبت کردند ولی هیچکس نپرسید که چرا این جنگ شروع شد و عامل اصلی جنگ چه کسی بود!>
8) رژیمهای عرب حامی عراق؛ حمایت همهجانبه از متجاوز، تلاش برای آتشبس
نگرانی حکام عرب از پیروزی ایران در جنگ و آثار متزلزل کنندهای که میتوانست بر رژیمهای آنها داشتهباشد و دامن زدن به این نگرانی از طرف غرب و رسانههای غربی، موجب شدهبود رژیمهای عرب، به خصوص حکام منطقه خلیجفارس، علاوه بر پشتیبانیهای بیدریغی که از رژیم عراق میکردند، برای توقف جنگ تلاش کنند. در این مسیر هم حاضر نبودند از راه اصولی وارد شوند و آغاز کنندهِ جنگ و متجاوز را معرفی کنند یا از پشتیبانی او دست بردارند. آنها سرنوشت خود را چنان با رژیم صدام گره زده بودند که شکست عراق را مساوی با سقوط خود میدیدند. جمهوری اسلامی ایران بارها به این رژیمها هشدار داد و آنها را از حمایت عراق بر حذر داشت و به آنها اطمینان داد که در صورت بیطرفی خطری متوجه آنها نیست. ایران حتی برای خنثی کردن جوسازیهای عراق – مبنی بر اینکه صلح و- امنیت در منطقه خلیجفارس در معرض خطر قرار گرفتهاست و اطمینان بیشتر به کشورهای منطقه، طرحی برای انعقاد یک قرارداد امنیتی منطقهای با کشورهای خلیجفارس مبتنیبر اصول استقلال، حاکمیت ملی، تمامیت ارضی، عدم مداخله در امور دیگران و بیطرفی کامل در جنگ، ارائه داد که این کشورها توجهی به آن نکردند.
از جمله سخنانی که در جهت تشدید نگرانی گفتهشد، سخنان سعدون حمادی (نایب رئیس شورای فرماندهی انقلاب عراق) در کنفرانس اتحادیه بینالمجالس بود که گفت: <ایران تهدید کردهاست که دامنه جنگ را به دیگر کشورهای منطقه خلیجفارس گسترش میدهد>. وزیر خارجه مصر نیز در مصاحبهای گفت: <خطر تهدیدهای ایران نه تنها علیه خاک عراق، بلکه علیه امنیت کشورهای خلیج [فارس] نیز میباشد>. خبرگزاری فرانسه نیز پیآمد موفقیت ایران را احتمال سرنگونی رژیم بعث و برهم خوردن تعادل سیاسی خاورمیانه اعلام کرد. روزنامه کریستین ساینس مانیتور هم نوشت: امریکاییها تهدید اصلی پیروزی ایران را تنها احتمال اشغال کشورهای عربی همسایه نمیدانند، بلکه نگرانی آنها تلاش ایران برای متزلزل کردن و سرنگونی و جایگزینی تمامی دولتها در جهان اسلام است. نخستوزیر فرانسه نیز در مصاحبهای گفت: <غرب باید از گسترش بنیادگرایی اسلامی شدیداً ضدغرب در سراسر خاورمیانه هراسناک باشد.> همچنین رئیس سازمان سیا اظهار عقیده کرد که سقوط صدام موجب خواهد شد که کویت بر لبه پرتگاه بایستد و نیروهای ایرانی خود را به مرزهای عربستان برسانند. به اعتقاد <ویلیام کیسی> پیروزی ایران در جنگ، قیمت نفت را بیسابقه افزایش خواهد داد و بنیادگرایی اسلامی دامن کشورهای دوردست مثل مصر و مراکش و اندونزی را نیز خواهد گرفت. آخرین اقدامات از این دست، برگزاری سمینار سرویسهای اطلاعاتی پنتاگون در واشنگتن بود که کارشناسان پنتاگون خطر ناشی از برکناری زودرس صدام را که توازن کل منطقه را به هم خواهد زد، یادآور شدند.
مسئولان جمهوری اسلامی ایران علاوه بر پیشنهاد طرح امنیتی برای منطقه، در سخنان خود تلاش میکردند این جوسازیها را خنثی کنند. آقای هاشمی در سخنانی گفت: <پس از پایان جنگ با عراق، ایران با همسایگان خود در صلح زندگی خواهد کرد ما امیدواریم پس از پایان جنگ تحمیلی، نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران به یک منبع امنیت برای کشورهای منطقه تبدیل شوند>.
به هر صورت، وحشت ایجاد شده در بین حکام منطقه و جوّی که این وضعیت را تشدید میکرد – و از جمله تاکتیکهای عراق برای مقابله با عملیات سرنوشتساز همین بود – روز به روز بر پشتیبانی سیاسی، اقتصادی، مالی و نظامی رژیمهای منطقه از عراق میافزود.
روزنامه کویتی القبس میزان کمک مالی کشورهای حوزه خلیجفارس به عراق را 33 میلیارد دلار اعلام کرد و مجله مید نوشت: بدهیهای عراق تا سال 1986 حدود 50 میلیارد دلار برآورد شدهاست که حدود 30 میلیارد دلار آن مربوط به کشورهای حوزه خلیجفارس و 20 میلیارد نیز مربوط به کشورهای غرب و برخی کشورهای بلوک شرق است. همچنین در اردن یک کمیته کمکرسانی به عراق تشکیل شد و در سراسر اردن اقدام به جمعآوری کمک برای رژیم صدام کرد. از سوی دیگر، بندر شعیبیه کویت محل تخلیه تجهیزات نظامی و ارسال آن برای عراق شدهبود. همچنین دو خلبان اسیر عراقی اعتراف کردند که هواپیماهای عراقی در حمله به جزیره سیری از آسمان و فرودگاه کویت استفاده کردهاند و هلیکوپترهای عراقی برای پشتیبانی سکوهای البکر و العمیه از جزیره بوبیان کویت و آسمان این کشور استفاده میکنند. بنادر کویتی نیز برای تخلیه کالاهای به مقصد عراق، در اختیار عراقیهاست. در این زمینه ایران از کویت به سازمانملل شکایت کرد. علاوه بر این، با امضای قراردادی بین عراق و کویت، کویت متعهد شد هزینه شبکه جدید دفاعی نیروهای عراقی در جبهه بصره را تأمین کند. مصر نیز به انحاء مختلف از جمله ارسال سلاح و تجهیزات نظامی عراق را کمک میکرد. طبق قراردادی که بین وزیران دفاع دو کشور به امضا رسید، مصر متعهد شد تولیدات کارخانههای اسلحه و مهماتسازی خود را در اختیار رژیم عراق قرار دهد. همچنین مصر، ایران را تهدید به دخالت مستقیم در جنگ کرد. از سوی دیگر، اردن گروه دیگری از افسران خود را برای اداره واحدهای نیروی هوایی و توپخانه ارتش عراق به این کشور اعزام کرد. البته موارد مذکور فقط بخشی از کمکهایی است که به صورت آشکار از رسانهها اعلام شدهاست و طبعاً بسیاری از کمکها به صورت مخفی باقی ماندهاست.
علاوه بر حمایتهایی که کشورهای مختلف عربی به صورت انفرادی از عراق میکردند، پشتیبانی اصلی به صورت سازمانیافته و توسط شورای همکاری خلیجفارس و اتحادیه عرب صورت میگرفت که اغلب این حمایتها هم در شکل تلاش برای آتشبس و تهدید و محکوم کردن ایران به عنوان ادامه دهندهِ جنگ، آشکار شد که قبلاً به گوشهای از آن- در جریان تصویب قطعنامه 588- اشاره شد. <عبدالله بشاره> دبیرکل شورای همکاری که برای جلب حمایت غرب به امریکا رفتهبود، گفت: <عراق نه تنها از کشورش بلکه از توازن استراتژیک قدرت در منطقه دفاع میکند و بنابراین ما قطعاً به دفاع از عراق در مقابل ایران موظفیم.> وی مدعی شد که جنگ نتیجه غیرمنطقی انقلاب ایران بود و افزود: <ما آمدهایم به جهان بگوییم که ایران نباید در این جنگ پیروز شود.>
وزیران دفاع شورای همکاری در 12 مهر 1365 برای تشکیل یک سیستم دفاعی واحد و تقویت نیروی نوپای<واکنش سریع> در خلیجفارس، تشکیل جلسه دادند. همچنین در جلسه وزیران خارجه کشورهای شورای همکاری، چگونگی تقویت نیروهای دریایی و هوایی اعضا و ایجاد یک شبکه دفاعی مشترک مورد بحث قرارگرفت. در این جلسه بر تلاش برای خاتمه جنگ از طریق تماس با طرفین درگیر و سازمانهای بینالمللی تأکید شد. در بیانیه پایانی اجلاس سران کشورهای شورای همکاری در 14 آبان، ضمن قدردانی از عراق برای پاسخ مثبت به قطعنامههای شورای امنیت، از ایران نیز خواسته شد به این قطعنامهها پاسخ مثبت دهد. در این بیانیهبر متوقف شدن جنگ و همچنین همکاری نظامی و امنیتی کشورهای عضو برای دفاع جمعی تأکید شدهبود. دبیرکل شورای همکاری عدم محکومیت ایران در این بیانیه را بازگذاشتن راه جهت یافتن راهحل شرافتمندانه برای جنگ عنوان کرد.
در هر صورت، تلاش اصلی شورای همکاری و اتحادیه عرب ادامه حمایت کامل از صدام و کوشش برای آتشبس بود که از نظر آنها بهترین راه برای حفظ توازن استراتژیک منطقه محسوب میشد، امّا در پی اجلاس یادشده سران شورای همکاری، و نیز با توجه به هشدارها و اطمینان دادنهای ایران بود که برخی کشورها درصدد برآمدند گامی هم در مسیر کاهش دشمنی به ایران بردارند، لذا سه روز بعد از اجلاس سران شورای همکاری، رادیو ریاض از تمایل اعضای این شورا با همزیستی مسالمتآمیز با ایران، سخن گفت و شاه سعودی نیز پنج روز بعد از اجلاس (19/8/1365) پیام ویژهای برای رئیسجمهوری اسلامی ایران ارسال کرد که رسانههای غربی این پیام را تلاش عربستان برای نزدیکی به ایران تفسیر کردند.
گفتنی است که سوریه و لیبی در جریان جنگ هرگز از عراق پشتیبانی نکردند و سوریه بارها کوشید تا کشورهای عرب را از عدم چشمداشت جمهوری اسلامی به خاک عراق مطمئن سازد و کشورهای منطقه را از حمایت صدام بازدارد، اما آنها سرنوشت خود را با صدام یکی میدیدند.
9) وضعیت تسلیحات و تجهیزات ایران
با نزدیک شدن به زمان اجرای عملیات سرنوشتساز، تحریم تسلیحاتی که دنیای غرب از قبل علیه ایران به اجرا گذاشتهبود، تشدید میشد و کانالها و راههای تهیه تسلیحات و تجهیزات از بازارهای آزاد و دلالان سلاح نیز بیشتر از گذشته، مسدود میگردید و واسطههای خرید نیز به انحا مختلف توسط دولتهای غربی تحت پیگرد و دستگیری و محاکمه قرار میگرفتند، طوری که در این دورهِ دو ماهه حداقل پنج مورد در آلمان، امریکا و ایتالیا به اتهام صدور یا قصد صدور سلاح به ایران دستگیر یا محاکمه شدند. این وضعیت در حالی بود که با افشا شدن مذاکرات پنهانی امریکاییها با ایران و برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان، تجهیزات ناچیزی که از چند کشور بلوک شرق خریداری میشد، نیز با مشکل روبهرو شد. علاوه بر این، تشدید جنگ نفتکشها و اقدامات بیوقفه عراق برای بمباران و هدف گرفتن پایانهها و تأسیسات نفتی و همچنین کاهش قیمت نفت، جمهوری اسلامی ایران را از نظر درآمد ارزی در مضیقهای شدید قرار دادهبود و تهیه تجهیزات از این بُعد نیز با دشواری مواجه بود. از سوی دیگر، واگذاری تجهیزات اندکی که امریکا در مقابل دریافت پول و پادرمیانی برای آزادی گروگانها و تلاش در جهت برقراری رابطه، به ایران ارسال کرد، نه تنها در مقابل نیازهای ایران آن قدر ناچیز بود که نمیتوانست تأثیری کارساز بگذارد، بلکه این جریان و افشای آن، مستمسک و بهانهای برای پشتیبانی بیشتر از عراق شد، به نحوی که افزایش ارسال تجهیزات به عراق اصلاً با آنچه به ایران فرستاده میشد قابل مقایسه نبود. شاید گزارش منابع وزارت جنگ امریکا مبنی بر اینکه <از جمله مشکلات مهم قوای مسلح ایران برای حمله آینده مشکلات تدارکاتی بسیار حاد است>. موضوع یادشده را بهتر روشن کند. همچنین تلویزیون ای.بی.سی امریکا در تحلیل وضعیت تدارکات ایران میگوید: <بنا به گفته منابع مطلع، ایران دیگر پایه تدارکاتی لازم را جهت کسب پیروزی در جنگ ندارد هواپیماهای نیروی هوایی ایران از 600 فروند به 50 فروند رسیدهاند و هزار تانک ایران در مقابل پنج هزار تانک عراق قادر به رقابت نیستند مشکلات تجهیزاتی و تدارکاتی ایران آن قدر وخیم گزارش شدهاست که ارسال تسلیحات جدید از امریکا هیچ گونه تأُثیری در نتیجه جنگ نخواهد داشت.>
به هر صورت، جمهوری اسلامی ایران برای کاهش مشکلات خود به ابتکارهایی دست زد، از جمله اینکه با همکاری تعدادی از کارگاههای بخش خصوصی و همچنین کارخانجات صنعتی، تولید گلوله خمپاره و توپ را افزایش داد. با تلاش صنایع دفاع، برخی انواع سلاحهای سبک تولید شد و یا به تولیدات آنها افزوده شد. بسیاری از تجهیزاتی که خسارت دیده بود، بازسازی و قابل استفاده مجدد شد. با همکاری دانشگاهها برخی از نیازها از جمله خنثی کنندههای سلاحهای شیمیایی و نیز داروهای ضروری جبههها ساخته شد. با این همه، نیاز به تجهیزات و تسلیحات سبک و سنگین چیزی نبود که به سادگی مرتفع شود.
10) وضعیت تسلیحات و تجهیزات عراق
چگونگی پشتیبانی مالی و تدارکاتی عراق به وسیله رژیمهایی که از پیروزی ایران و آینده خود نگران بودند، قبلاً مورد اشاره قرارگرفت. در اینجا بیشتر به گوشهای از وضعیت تسلیحات و تجهیزات جنگی عراق، آن هم مواردی که رسانهها فاش کردهاند، اشاره میشود. مهمترین برتری تجهیزاتی عراق، برتری هوایی بود. عراق با دریافت 24 جنگنده میراژ اف – 1 از فرانسه، که میتوانند در آسمان سوختگیری کنند، قادر شد که دورترین تأسیسات و تجهیزات نفتی ایران را در خلیجفارس مورد حمله قراردهد. همچنین نیروی هوایی عراق با دستیابی به بمبافکنهای توپولف تی.یو.16، که قادر به حمل بمبهایی به وزن 19800 پوند (8945 کیلوگرم) در مسیر 3000 مایلی هستند، توان خود را بیش از پیش افزایش داد. از سوی دیگر عراق با فرستادن خلبانان خود برای آموزش در فرانسه، شوروی، یوگسلاوی و با استخدام خلبانان خارجی (بلژیکی، پاکستانی و برزیلی)، کمبود خود را در این زمینه رفع میکرد. واشنگتنپست در مقایسهای، برتری هوایی عراق به ایران را هشت به یک اعلام کرد و نوشت: <به عقیده کارشناسان نظامی غربی، عراق 50 فروند هواپیمای میراژ اف- 1 و 75 خلبان برای پرواز آنها در اختیار دارد.> همچنین <انستیتو تحقیقاتی صلح استکهلم> گزارش داد که شوروی و فرانسه مهمترین صادرکنندگان تسلیحات نظامی به عراق هستند و امریکا نیز انواع جنگافزار و در درجه اول هلیکوپتر، هواپیماهای اکتشافی و سلاحهای سبک به عراق ارسال میکند. همچنین بی.بی.سی با اعلام اینکه عراق دارای 40 لشکر رزمی و 450 تا 600 هواپیمای جنگنده است، گفت: <ارتش عراق در سالهای اخیر به صورت یکی از بزرگترین ارتشهای جهان درآمدهاست.> تقویت ارتش عراق چنان اوج گرفت که در عین اینکه کارشناسان سازمان <سیا> در اوایل تابستان سقوط قریبالوقوع عراق را پیشبینی میکردند، بعد از چند ماه به این نتیجه رسیدند که با بهبود موقعیت نظامی عراق، ارتش عراق نه تنها تهاجم ایران را کُند خواهد کرد، بلکه به پاتک نیز دست خواهد زد و ممکن است تلاش کند تا<فاو> را نیز پس بگیرد.
همکاری کشورهای غربی به خصوص آلمان و هلند با عراق برای تولید سلاحهای شیمیایی نیز چنان گسترده شدهبود که چندین مجتمع تولید این سلاحها در حومه شهرهای سامرا، عکاشه و القیم تأسیس شد و تنها در مجتمع سامرا سالانه حدود 1000 تن ماده مورد استفاده در ساخت سلاحهای شیمیایی تولید میشد.
11) اوضاع اقتصادی ایران
در ادامه وضعیت دورهِ گذشته که ناشی از کاهش قیمت نفت و صادرات آن بود، درآمد ارزی کشور به شدت کاهش یافت. هزینههای سرسامآور جنگ، وابستگی تام بودجه کشور به درآمد نفت و وابستگی اکثر صنایع و کارخانهها و حتی بعضی کارگاهها به مواد اولیه و تجهیزات وارداتی از یک طرف و کاهش درآمد نفت از طرف دیگر، اقتصاد کشور را در وضعیت نامناسبی قرار دادهبود. متوسط میزان صادرات نفت در آبان 1365 به حدود یک میلیون بشکه در روز رسید که بخشی از آن به صورت فرآوردههای نفتی مجدداً وارد کشور میشد تا کمبود فرآوردههای داخلی را جبران کند. کاهش تولید و کاهش قیمت نفت و همچنین کاهش ارزش دلار موجب شد که در هفت ماهه اول سال 1365 نسبت به مدت مشابه در سال قبل، درآمدهای عمومی دولت 32 درصد کاهش یابد. درآمد حاصله از صدور نفت طی این دوره نسبت به میزان پیشبینی شده، حدود 76 درصد کاهش یافت. این وضعیت موجب کاهش زیادی در تولیدات صنعتی کشور شد، طوری که در شهریور 1365 در مقایسه با شهریور 1364 تولیدات صنعتی 59 درصد کاهش نشان میدهد. همچنین مجموع ارزش تولیدات شش ماهه اول سال 1365 نسبت به مدت مشابه سال قبل حاکی از 40 درصد کاهش میباشد. این وضعیت علاوه بر اینکه تأمین نیازهای کشور را با دشواری بسیاری روبهرو ساختهبود، با تعطیل شدن و یا نیمه تعطیل شدن تعدادی از کارخانهها و کارگاهها، مشکلات بیکاری کارگران و کارکنان این واحدها را نیز در پی داشت و فشار را مضاعف میکرد.
بمباران پالایشگاهها و تأسیسات نفتی نیز مشکلات متعددی را در پیداشت. از یک طرف، برای تأمین فرآوردههای نفتی بخشی از صادرات نفت خام – که با دشواری فراوان صادر میشد و باید ارز مورد نیاز کشور را تأمین میکرد – با صرف بخشی از درآمد ارزی، پس از پالایش، برای مصرف داخلی به کشور بازمیگشت. از طرف دیگر کمبود فرآوردههای نفتی آثار سوئی نیز در تولیدات کشاورزی و حمل و نقل کشور داشت. همچنین تشکیل صفوف طولانی در جایگاههای توزیع سوخت و سوءاستفاده عدهای از این وضعیت و دامن زدن به شایعات از پیآمدهای نامطلوب این وضعیت بود.
به طورکلی، مشکلات اقتصادی و کمبودها، خود آثار تشدیدکنندهای بر وضعیت نامناسب اقتصادی میگذاشت و هر چند در سطح عموم مردم تحمل این مشکلات و کمبودها و همکاری با دولت برای کاهش سختیها امری پذیرفته شدهبود، اما عدهای از این وضعیت سوءاستفاده کرده با احتکار، جمعآوری ارزاق و نیازهای عمومی، گرانفروشی و ایجاد شایعات، مشکلآفرینی میکردند.
دولت به منظور کاهش و هموار کردن مشکلات، برنامه دو سالهای با هدف “تأمین نیازهای جنگ،تأمین حداقل نیازهای معیشتی مردم با قیمت تثبیت شده، استفاده حداکثر از ظرفیتهای بالقوه و بالفعل کشاورزی و منابع طبیعی، حرکت در جهت اصلاح ساختار اقتصادی و قطع وابستگی به نفت، حفظ اشتغال مولد و بالاخره تغییر الگوی مصرف طراحی کرد و در دستور کار قرار داد.
با وجود همه فشارهای وارده بر جمهوری اسلامی ایران، مازاد حساب جاری ایران در پایان سال 1364 به یک میلیارد و پانصد هزار دلار بالغ شد و در شش ماهه اول 1365 صادرات ایران علیرغم 13 درصد کاهش در وزن، از نظر ارزش 8/58 درصد افزایش داشت.
12) اوپک
افزایش تولید نفت عربستان، کویت و دیگر کشورهای حامی عراق – که از جمله اهدف آن کاهش قیمت نفت و کاستن از درآمد ایران بود و از ماهها قبل آغاز شدهبود – موجب مازاد دو میلیون بشکهای در بازار نفت و کاهش قیمت نفت به حدود یکسوم قیمت گذشته شد، حتی در بعضی معاملات به بشکهای 5 دلار رسید. به منظور جلوگیری از روند سقوط بهای نفت، وزیران نفت کشورهای عضو اوپک در 6/5/1365 تشکیل جلسه دادند و پس از 9 روز جدال و بحث، پیشنهاد ایران مبنیبر کاهش تولید اوپک به 16 میلیون بشکه در روز پذیرفته شد. این توافق یک پیروزی سیاسی برای ایران و شکستی برای عربستان بود. وزیر انرژی امریکا این توافق را برقراری سلطه مجدد اوپک (بر بازار نفت) و امری غیرقابل قبول و خطرناک توصیف کرد. رسانهها نیز این توافق را نشانه دیگری از توانایی روز افزون ایران در شکل دادن به تحولات منطقه برشمردند. در پی این توافق قیمت نفت بهبود یافت و به بشکهای بیش از 12 دلار رسید.
حدود دو ماه بعد، وزیر نفت ایران به عربستان و کویت رفت تا با هماهنگی این دو کشور، در اجلاس آینده اوپک مواضع مشترکی اتخاذ شود. وزیران نفت اوپک در 14/7/1365 برای بررسی نتایج توافق مرداد ماه تشکیل جلسه دادند. این اجلاس به علت اصرار همهِ اعضای اوپک (به جز ایران) بر افزایش سهمیه تولید و همچنین بررسی شیوههای گوناگون برای تعیین سهمیه تولید هر کشور و نیز روش قیمتگذاری و عدم دستیابی به توافقی در مورد سهمیهبندی، 16 روز به طول انجامید و سرانجام با توافق مشروط عربستان و تمدید توافق اجلاس گذشته اوپک برای مدت دو ماه، طولانیترین اجلاس اوپک پایان یافت. در روزهای پایانی این اجلاس با پیشبینی دستیابی اوپک به توافق، قیمت نفت به بشکهای بیش از 15 دلار افزایش یافت.
یک هفته پس از اجلاس اوپک، وزیر نفت عربستان (زکی یمانی) پس از 24 سال که در این سمت سیاستهای نفتی عربستان را هماهنگ با منافع امریکا و غرب (حداقل در چند سال اخیر) طرحریزی میکرد، برکنار شد. مطبوعات و تحلیلگران امریکا برکناری یمانی را جزء آخرین تلفات جنگ ایران و عراق و بازوی رو به رشد ایران که ناشی از این جنگ است، اعلام کردند و آن را نتیجه فشار ایران بر عربستان و حاکی از قدرت گرفتن و افزایش نفوذ ایران در خلیجفارس و در سازمان اوپک خواندند. البته به نوشتهِ فایننشالتایمز چاپ لندن، علت برکناری یمانی وجود اختلافات جدی در دولت عربستان بود و اعضای ارشد خاندان سعودی از نظریات یمانی به طور فزایندهای ناراحت بودند و این درگیری با انتشار گزارشی مبنی بر اینکه عربستان نیم دلار از قیمت فروش هر بشکه نفت به امریکا کم میکند، تشدید یافت. در پی برکناری یمانی قیمت نفت نزدیک به یک دلار افزایش یافت و به 14 دلار و 5 سنت رسید. در اواخر این دوره، یعنی روز 16/8/1365 قیمت نفت دریای شمال به بشکهای 45/14 دلار رسید.
13) فرانسه، نمایش کاهش دشمنی با ایران
روابط ایران و فرانسه که از سال گذشته با انتخاب ژاکشیراک به نخستوزیری فرانسه از حالت بحرانی رو به بهبودی (هرچند بطئی و جزئی) گذاشتهبود، در این دوره با ادامهِ مذاکره دربارهِ بازپرداخت بدهی فرانسه به ایران و همچنین کمک ایران به فرانسه برای حل مسئله گروگانهای فرانسوی در لبنان، تداوم یافت. فرانسه با اتخاذ بعضی مواضع سیاسی به نفع ایران و نوعی موافقت با پرداخت بدهی فرانسه به ایران، سعی میکرد که زمینه آزادی گروگانهای فرانسوی را فراهم کند، اما از سوی دیگر، با تأکید بر اجرای سیاست گذشته خود مبنی بر همکاری با عراق و فروش تجهیزات نظامی به این کشور و عدم فروش چنین تجهیزاتی به ایران، نشان میداد که در سیاست خارجی فرانسه نسبت به ایران و عراق تغییر مهمی رخ ندادهاست.
وزیران امورخارجه ایران و فرانسه در حاشیه اجلاس مجمع عمومی سازمانملل، در 7/7/1365 هفت ساعت مذاکره کردند که در پی آن سخنگوی شیراک گفت: در این مذاکرات درباره وام (اخذشده از) ایران به توافق نزدیک شدهایم. وی حل این موضوع را کمک به آزادی گروگانهای فرانسوی در لبنان خواند. وزیران خارجه دو کشور مجدداً در 5/8/1365 طی مذاکراتی در پاریس، به توافقهایی درباره روابط آینده و حل اختلافات مالی دست یافتند. در ادامهِ این روند، پس از شش دور مذاکرات فشرده در تهران و پاریس، در روز 7/8/1365 پیشنویس توافقنامهای درباره چگونگی بازپرداخت وام یک میلیارد دلاری ایران آماده شد که گام مثبتی در این زمینه تلقی میشد. روند، هرچند کُند، عادیسازی روابط فرانسه با ایران، غالباً تقبیح احزاب مخالف دولت فرانسه و مطبوعات این کشور را در پی داشت. روزنامه لوماتن نوشت: <شیراک ناچار است توهین و حقارت وارده را با تمام مصائب آن تحمل کند فرانسه با همه و بر سر همه چیز در حال مذاکره است دولت فرانسه پس از اینکه این همه امتیاز داده، پول، اسلحه، آزاد کردن تروریستها و تضمینهای سیاسی خوارکننده، در عوض چیز مهمی دریافت نکردهاست. آزادی دو گروگان چگونه خواهد توانست از این سیر نزولی جلوگیری کند>. در اینباره وزیر خارجه فرانسه ناچار به توضیح شد و گفت: <عادیسازی روابط با ایران تنها انتخاب جهت حل مسئله گروگانهای فرانسوی است انعقاد قرارداد با تهران سیاست دوستی فرانسه در مورد عراق را تغییر نخواهد داد. ما به ایران اسلحه نخواهیم داد>.
به هر صورت، در حالی که آزادی دو تن از گروگانهای فرانسوی از زمان مقرر به تعویق افتاده بود، شیراک نخستوزیر فرانسه در اظهاراتی بیسابقه و با ذکر اینکه قبل از هجوم عراق به ایران، از قصد عراق با خبر بوده و تلاش کردهاست صدام را از این کار منصرف کند، رژیم عراق را تلویحاً آغازکننده جنگ اعلام کرد. وی همچنین سوءقصد علیه هواپیمای اسرائیلی در لندن را توطئه موساد برای بدنام کردن سوریه عنوان کرد.(1) سه روز بعد از انتشار اظهارات شیراک، دو گروگان فرانسوی در 19/8/1365 آزاد شدند و در پی آن شیراک از عربستان، سوریه و الجزایر برای تلاش در این زمینه تشکر کرد. وزیر خارجه فرانسه نیز ضمن تشکر از سوریه برای نقشی که در آزادی گروگانها داشت، گفت که در روزهای آینده قراردادی را برای حل بخشی از اختلافات مالی با ایران امضا خواهد کرد. روز بعد نیز کاردار فرانسه در تهران، در دیدار با وزیر خارجه ایران از کمکهای ایران برای حل مشکلاتش در لبنان سپاسگزاری کرد.
از سوی دیگر، فرانسه همزمان با عادیسازی روابط با ایران در تلاش بود از رنجش حامیان صدام جلوگیری کند. رادیو فرانسه در گزارش سفر وزیر دفاع فرانسه به ریاض با اشاره به اینکه فرانسه یکی از کشورهای اصلی فروشنده سلاح به عربستان است، گفت: <فرانسه همانند عربستان در این جنگ موضع خود را انتخاب کردهاست و هر دو به بغداد کمک میکنند و بخش مهمی از تسلیحات عراق توسط ریاض و پاریس تأمین میشود.> وزیر دفاع فرانسه نیز ضمن تأکید بر اینکه فرانسه به ایران تسلیحات نمیدهد و در آینده نیز قصد این کار را ندارد، گفت: برعکس، ما به توافقنامه همکاری با عراق متعهدیم. همچنین فیگارو به نقل از شیراک نوشت که عادیسازی روابط با ایران نمیتواند در جهت سلب حمایت فرانسه از رژیم صدام حسین باشد.
14) مواضع شوروی
رادیو مسکو طی تفسیری در 23/6/1365 گفت: < این جنگ به تحریک محافل امپریالیستی امریکا و متحدان اسرائیلی آن آغاز شدهاست که به هیچ وجه نمیتواند با دگرگونیهای انقلابی در ایران و عراق سازگار باشد.> از سوی دیگر، در اواخر شهریورماه سه فرستادهِ عالیرتبه شوروی با سفر به کشورهای منطقه اقدامی را در زمینه پایان دادن به جنگ آغاز کردند. دیپلماتهای عرب در این زمینه گفتند: <مسئله جنگ ایران و عراق برای مسکو در اولویت بالایی قرار دارد. شوروی که یک متحد دیرین عراق و مهمترین تأمین کنندهِ تسلیحات این کشور است، تاکنون موفق نشدهاست هیچ گونه نفوذ مؤثری در بنیادگرایان اسلامی تهران به دست آورد.>
از سوی دیگر، رئیسجمهوری شوروی در جریان دریافت پیام رئیسجمهوری اسلامی ایران، به سفیر ایران گفت که آماده است تا روابط و همکاری با ایران را گسترش دهد. وی همچنین خواستار گشایش مذاکرات صلح بین ایران و عراق شد و از تبلیغات ضد شوروی رسانههای ایران انتقاد کرد. در دیدار سفیر ایران با وزیر خارجه شوروی، شواردنادزه نیز بر قطع هرچه سریعتر جنگ و حل و فصل سیاسی مسالمتآمیز تأکید کرد. در ششم آبان نیز رادیو مسکو موضع همیشگی شوروی را چنین تکرار کرد: <جنگ ایران و عراق به تحریک واشنگتن آغاز شد و واشنگتن در ادامه آن ذینفع است و طرفین را به ادامه جنگ تحریک میکند.>
دراینحال، حداقل در سطح اظهارات آشکار و علنی، هر دو ابرقدرت با محتمل دانستن پیروزی ایران، در اینکه جمهوری اسلامی ایران نباید پیروز شود، هم موضع بودند و به طور آشکار آن را ابراز میکردند. رادیو امریکا طی تفسیری به مناسبت سالگرد آغاز جنگ گفت: <علیرغم سیاست بیطرفی که دو ابرقدرت در قبال جنگ تبلیغ میکنند، هر دو آشکارا به سوی عراق متمایل شدهاند و از عراق حمایت میکنند. تمایل دو ابرقدرت به سوی عراق با این هدف صورت میگیرد که جنگ بدون پیروزی هر یک از طرفین به پایان برسد.> وزیر خارجه امریکا نیز در مصاحبهای گفت: <در صورت پیروزی ایران در جنگ، ایالات متحده دخالت نظامی خواهد کرد و چنین دخالتی از حمایت کامل شوروی برخوردار خواهدبود، زیرا هر دو ابرقدرت دارای یک نفع متقابل در مشاهده پایان این جنگ هستند.> سران دو کشور امریکا و شوروی در اجلاس ریکیاویک که در نیمه دوم مهرماه برگزار شد، در بیانیه مشترکی خواستار پایان جنگ ایران و عراق شدند و مقرر شد کارشناسان امریکا و شوروی در آینده موضوع جلوگیری از صدور سلاح به ایران را تا زمانی که این کشور به ادامه جنگ اصرار ورزد، پیگیری نمایند. همچنین سفیر لبنان در مسکو به سفیر ایران گفت: <در کمیتههای سیاسی که در کنار اجلاس سران دو ابرقدرت تشکیل شد، مهمترین مسئله مورد بحث جنگ ایران و عراق بودهاست. در این مذاکرات دو طرف توافق کردهاند که این جنگ نباید طرف پیروز داشتهباشد و با توجه به قدرت ایران، بایستی مانع پیروزی آن شد.>
در مجموع، در دورهِ مربوط به کتاب حاضر، مواضع شوروی نظیر گذشته بودهاست و به رغم اینکه به طور مکرر این کشور مخالفت خود را با جنگ ایران و عراق اعلام مینمود و آن را توطئه امپریالیسم عنوان میکرد، هیچ گاه قدمی جدی برای خاتمهِ جنگ برنداشت و بستگی به موقعیت و ضعف و قوت هر یک از دو طرف جنگ، در تلاش برای بهرهبرداری از وضعیت و در صدد تأمین منافع خود با جلب نظر هر یک از طرفین و یا نزدیک شدن به یکی از دو طرف درگیری بود. البته حاکمان شوروی غالباً تأمین منافع خود را در جلبنظر رژیم عراق میدیدند و به بهانه وجود قرارداد دوستی بین شوروی و عراق، یکی از تأمینکنندگان اصلی تجهیزات و تسلیحات عراق بودند، هر چند آنها به طور آشکار شاهد همکاری رو به گسترش رژیم عراق با غرب و امریکا بودند.
15) مواضع امریکا
پس از اینکه عراق از اهداف سیاسی و نظامی هجوم سراسری خود بازماند و ایران در عملیاتهای آزادسازی با موفقیت چشمگیری رو به رو شد، سیاست کلی امریکا بر جلوگیری از پیروزی ایران در جنگ قرارگرفت. این سیاست پس از عملیات والفجر8 با پیشبینی پیروزی ایران تشدید شد، به خصوص اینکه جمهوری اسلامی ایران سال 1365 را سال تعیین سرنوشت جنگ اعلام کرد. پس از این بود که غرب و شرق به طور آشکار اعلام کردند که از پیروزی ایران جلوگیری خواهند کرد و به دنبال آن ارسال سلاحهای پیشرفته، مخرب و کشتار جمعی را به عراق تشدید کردند.
در دورهِ مربوط به کتاب حاضر این روند بهنحو زیر ادامه یافت. وزیر خارجه امریکا در تاریخ 24/7/1365 اعلامکرد که در صورت پیروزی ایران در جنگ، امریکا دخالت نظامی خواهد کرد. روز بعد نیز مورفی، مدیرکل وزارت خارجه امریکا در امور خاورمیانه، تأکید کرد که در جنگ ایران و عراق، برنده یا بازندهای وجود نخواهد داشت. وی افزود: <امریکا سه سال است که از راههای دیپلماتیک در تلاش است از دسترسی ایران به تسلیحات ساخت کشورهای دوست و متحد امریکا جلوگیری کند.> از سوی دیگر، سازمان سیا بر این باور بود که ایران در وضعیتی است که میتواند به یک پیروزی سریع نائل شود، لذا به کاخ سفید توصیه کرد تا باب مذاکره با تهران را بگشاید. برخلاف سیا، سرویسهای اطلاعاتی وزارت دفاع امریکا (پنتاگون) در سمیناری خطر ناشی از سیاست برکناری زودرس صدام و در پس آن امکان برقراری شرایط صلح مورد قبول تهران را مورد تأیید قرار داد. همچنین کارشناسان پنتاگون اظهار نگرانی کردند که چنین سیاستی نه تنها به سقوط رژیم عراق میانجامد بلکه خطری است جدی که توازن در کل منطقه را بر هم خواهد زد. پنتاگون تأکید کرد که نباید به توانایی ایران در پیروزی سریع در جنگ بیش از حد بها داد.
چند روز بعد (18/8/1365) رئیس سازمان سیا از دولت امریکا خواست تا بر حجم کمکهایش به رژیم عراق بیفزاید. به گفته وی سقوط صدام موجب میشد که کویت بر لب پرتگاه بایستد و نیروهای ایران خود را به مرزهای عربستان برسانند. <کیسی همچنین هشدار داد که پیروزی ایران در جنگ، قیمت نفت را به طور بیسابقهای افزایش خواهد داد و بنیادگرایی اسلامی دامن کشورهای دوردست مثل مصر، مراکش و اندونزی و سرتاسر جهان اسلام را نیز خواهدگرفت. از سوی دیگر، منابع نزدیک به پنتاگون گفتند که این سازمان مصمم است که اگر ایران به یک تهاجم تعیینکننده مبادرت ورزد، از عراق فعالانه حمایت نماید تا این کشور بتواند ایران را از لحاظ نظامی شکست دهد. به گفته منابع مذکور، پنتاگون همچنین قصد داشت با تحویل هرچه بیشتر تجهیزات جاسوسی و ردیابی به شیخنشینهای خلیجفارس، به آنها امکان کنترل دقیق مانورهای ایران را بدهد. به نوشته نشریه العالم، از زمان ارسال گزارش سازمان سیا به مشاور امنیت ملی ریگان درباره قریبالوقوع بودن سقوط صدام، کاخ سفید و وزارت خارجه امریکا تمامی راههای جلوگیری از پیروزی ایران، از جمله وادار کردن عراقیها به استفاده کامل از نیروی هوایی علیه تأسیسات اقتصادی ایران را بررسی کرده بودند که این راه شروع دور جدید جنگ شهرها را نیز در برداشت. تلاش دیگر امریکا، ایجاد فشار بینالمللی برای جلوگیری از حمله ایران و دعوت از شورای امنیت سازمانملل برای تشکیل جلسه دربارهِ جنگ ایران و عراق بود.
16) جنجال رابطه ایران و امریکا (ماجرای مکفارلین)
در مبحث قبل، مواضع امریکا که همگی حاکی از خصومت، تلاش برای جلوگیری از پیروزی ایران، ممانعت از دستیابی ایران به تسلیحات و بود، به اختصار بررسیشد. اما روی دیگر سکهِ اقدامات امریکا، تلاش برای آزادی گروگانهای امریکایی در لبنان در ازای فروش تسلیحاتی محدود به ایران بود. در کنار این هدف مقطعی، تلاش مزبور هدف درازمدت ارتباط استراتژیک و نزدیک با ایران را نیز دنبال میکرد. این اقدامات، صرفنظر از موفقیت یا شکست، از ناحیه طرفین سرّی قلمداد شده و در همین سطح پیگیری میشد. تا اینکه درج گزارشی مخلوط از واقعیات و اکاذیب از سفر یک هیئت امریکایی به ایران در هفتهنامه لبنانی <الشراع> مورخ 12/8/1365، فضایی متفاوت ایجاد کرد.(1) به دنبال انتشار این گزارش، آقای هاشمی رفسنجانی با توصیهِ امام خمینی، در مراسم 13 آبان به تشریح سفر <مکفارلین> و همراهان وی به ایران پرداخت و به این ترتیب ابتکار عمل این جریان بهدست ایران افتاد و بحرانی بزرگ و طولانی برای دولت امریکا ایجاد گردید. در آن سو، دولت امریکا چند روزی را با خودداری از بیان واقعیت و تأکید بر بیطرفی امریکا در جنگ ایران و عراق و ممنوعیت فروش سلاح امریکایی به ایران، پشتسر گذاشت. تعدادی از رسانههای امریکایی نیز با ادعای اینکه در این جریان سلاحهایی از اسرائیل به ایران ارسال شده یا اینکه اسرائیل واسطه انتقال سلاح به ایران بودهاست، کوشیدند بخشی از فشارها و بحران ایجاد شده در امریکا را به ایران منتقل کنند، اما سرانجام پس از ده روز از افشای این ماجرا، رئیسجمهوری امریکا (ریگان) رسماً به این جریان اعتراف کرد و به دفاع و توجیه آن پرداخت. ریگان دلایل اقدام خود را تجدید روابط با ایران، خاتمه جنگ ایران و عراق، محو کردن تروریسم دولتی و خرابکاری و تأُثیر در امر بازگشت گروگانها از لبنان اعلام کرد.
افشای سفر یک هیئت امریکایی به ایران هرچند در داخل ایران نیز واکنشها و تفسیرهایی درپیآورد ولی نوع برخورد امام و آقای هاشمی در بازگوکردن نسبتاً صریح ماجرا، بهجای تنش، موجب افزایش وحدت ملی در این بابشد و در اینجا اعتماد بینظیر مردم و نخبگان به شخص امام خمینی، که او را منزه از هرگونه بند و بست و اقدامی خلاف منافع اسلام و ایران میدانستند و نیز برای وی قابلیت و توانایی برخوردهای اینچنینی را با امریکا، قائلبودند، نقش اصلی و عمده را ایفا کرد. از سوی دیگر، اینگونه برخوردها بازتاب گستردهای در محافل داخلی امریکا و رسانههای جمعی دنیا داشت و تغییرات متعددی را در کاخ سفید و شورای امنیت ملی امریکا باعث شد. یادآوری میشود که چند روز پس از افشای ماجرای موسوم به مکفارلین، مقطع زمانی مربوط به کتاب حاضر پایان مییابد، اما بهدلیل ضرورت ارائه حداقلی از این ماجرا در این مقدمه، پارهای از مطالب مربوط به دورههای زمانی بعدی، نیز مختصراً گردآوری شدهکه به نحو زیر ارائه میشود.
در دهم آذر 1365 ریگان برای کاستن از فشارها، سه تن را برای تحقیق درباره عملکرد شورای امنیت ملی امریکا در ارتباط پنهانی با ایران، برگزید که عبارت بودند از: 1- <جانتاور> سناتور محافظهکار و رئیس کمیسیون تحقیق در این زمینه، 2- <ادموند ماسکی> وزیر اسبق خارجه و 3- <برنت اسکوکرافت> مشاور اصلی سیاست خارجی چند رئیسجمهور سابق جمهوریخواه.
این گروه پس از سه ماه تحقیق، گزارش خود را به رئیسجمهور امریکا ارائه داد. در خصوص این گزارش(1) توضیح چند نکته ضروری به نظر میرسد:
1) گزارش را امریکاییها تنظیم کردهبودند و حفظ منافع ملی امریکا و رعایت حیثیت سیاسی این کشور مورد نظر آنان بودهاست.
2) برخی از افراد کلیدی همچون <پویندکستر> رئیس شورای امنیت ملی، سرهنگ دوم < نورث> و<ریچارد سکو> ژنرال بازنشسته، از حضور در مقابل هیئت تحقیق و ادای توضیحات خودداری کردند.
3) یادداشتها و صورت جلسات مهم در اختیار هیئت تحقیق قرار نگرفته و برخی نیز به طور ناقص به هیئت ارائه شدهاست.
4) خود هیئت تحقیق برخی مطالب را امنیتی تشخیص داده و از ذکر آن در گزارش خودداری کردهاست.
به رغم تمامی مسائل مذکور، از یک سو، ضعف مفرط امریکا در این ماجرا و زیر پاگذاشتن اصول سیاسی از نوع امریکایی در ایجاد ارتباط، و از سوی دیگر، نوع رفتار ایران به گونهای بودهاست که بخشهای متعددی از این گزارش نیز این قضاوت را منطقی نشان میدهد که ایران در این ماجرا دست بالا را داشتهاست.
این گزارش را هیئت بررسیکننده، به نام <ماجرای ایران کنترا> منتشر کرد که ظاهراً قصد بر آن بودهاست که با اصلی کردن یکی از موضوعات فرعی ماجرا (تخصیص مقداری از سود فروش اسلحه به ایران برای ضدانقلابیون نیکاراگوا، یعنی کنتراها) موضوع اصلی حتیالامکان به شکلی فرعیتر جلوه کند، ولی جالب اینکه در بازتابهای بعدی آنچه مورد توجه نقادان و مفسران قرارگرفت، تلاش امریکا برای ایجاد ارتباط و خصوصاً مبادله اسلحه با گروگانها بود و موضوع کنتراها به صورت فرعی آن هم در بُعد حقوقی – نه در ابعاد سیاسی – مورد توجه قرارگرفت.
حاصل این ارتباط پنهانی برای ایران، دریافت 8 مورد سلاح و لوازم یدکی در تاریخهای جداگانه، شامل 2008 قبضه موشک ضدتانک تاو، 18 قبضه موشک ضدهوایی هاوک و قطعات یدکی پرتابکننده این موشکها بود.
همچنین از شروع این ارتباط، فقط دو گروگان امریکایی در 24 مهر و 11 آبان 1365 آزاد شدند، ولی سه تن دیگر نیز در 18 و 21 شهریور و 21 مهر 1365 در بیروت به گروگان گرفته شدند که اولی بلافاصله آزاد شد و دو تن دیگر تا مدتها در گروگان بودند.
توجه به گزیدهای از قضاوت هیئت بررسیکننده <ایران کنترا> و همچنین سخنان آقای هاشمی که دربرگیرنده کلیات ماجرا است و برگزیدهای از بیانات امام خمینی در این باره که در اینجا درج میشود، میتواند در تبیین اصل موضوع و نیز ترسیم پیامدها و بازتابهای ماجرایی که هنوز همه جوانب آن اعلام نشدهاست، بهخوانندگان این مقدمه کمک کند.
الف) گزیدهای از اظهارنظر هیئت بررسیکننده امریکایی متشکل از جانتاور، ادموند ماسکی و برنت اسکوکرافت دربارهِ ماجرای مکفارلین:
<ارسال اسلحه به ایران یک اقدام پنهانی بود که مستقیماً مغایر با سیاستهای مهم و اعلامشده قوه مجریه به شمار میآید، اما خود این اقدام حاوی یک تناقض اساسی بود. از ابتدا دو هدف آشکار بود: فتح بابی استراتژیک بهسوی ایران و آزادی اتباع امریکایی که در لبنان به گروگان گرفته شدهبودند. به نظر میرسد فروش اسلحه به ایران به منظور ایجاد راههایی برای تحقق دو هدف فوق صورت گرفت. این کار همچنین به کسانی که منافع دیگری نیز داشتند، فرصت داد و برخی از آنان در اثر معاملات فروش اسلحه امریکایی به ایران، سودهای مالی میبردند. در حقیقت فروش اسلحه به ایران به طور یکسان برای تحقق هر دو هدف مناسب نبود. اسلحه چیزی بود که ایران خواهان آن بود، اگر چه تمام آن چیزی که امریکا بهدنبال آن بود، آزاد شدن گروگانها نبود.
فروش اسلحه در مقابل آزادی گروگانها میتوانست اهداف هر دو طرف را برآورده سازد، اما چنانچه هدف امریکا فقط داشتن روابط گستردهتر و استراتژیک با ایران بود، فروش اسلحه میبایست قبل از هر چیز مشروط به قرار دادن عوامل این رابطه باشد. در این زمینه، معامله فروش اسلحه در مقابل آزادی گروگانها برای حصول رابطه استراتژیکی گستردهتر میتواند اثر عکس داشتهباشد.
به علاوه، آزادی گروگانها ایجاب میکرد که بر حزبالله که میتواند اغلب رادیکالترین عوامل رژیم ایران را در برگیرد، اعمال نفوذ شود، لیکن نوع ایجاد فتح باب استراتژیک مورد نظر امریکا آن گروهی را شامل میشد که عوامل میانهروتر به حساب میآمدند.
مقامات امریکایی که در این ابتکار دخالت داشتند به نظر میرسد سه عقیده متفاوت از یکدیگر داشتهاند: از نظر بعضی از آنان انگیزه اصلی ظاهراً فتح بابی استراتژیک با ایران بود؛ برای برخی دیگر ایجاد رابطه استراتژیکی دستآویزی قابل قبول برای فروش اسلحه در مقابل آزادی گروگانها درآمد و باز هم برای برخی به طور کلی این ابتکار از ابتدا یک معامله فروش اسلحه در ازای آزادی گروگانها بود، به هر منظور که این کار انجام گرفتهباشد.
تقریباً از همان آغاز، این ابتکار بهصورت یک سری معاملات فروش اسلحه در مقابل آزادی گروگانها درآمد. ارسال تسلیحات در نوامبر 1985 (آبان و آذر 1364) مستقیماً مرتبط با آزادی یک گروگان بود. در واقع ارسال اسلحه در اوت و سپتامبر (مرداد و شهریور 1365) میتواند چیزی جز یک معامله فروش اسلحه در مقابل گروگانها نبوده باشد. تا 14 ژوئیه 1985 (24 خرداد 1365) پیشنهاد خصوصی برای فروش صد موشک <تاو> به ایران در ازای کمک ایرانیان به تضمین آزادی کلیه گروگانها تقدیم کاخ سفید گردید و با رئیسجمهوری مورد بحث قرارگرفت. آنچه که عملاً رخ داد و حداقل تا آنجا که مربوط به ارسال تسلیحات سپتامبر میشود، شامل ارتباط مستقیم فروش اسلحه و آزادی گروگانها است.
ابتکار همچنان به معنای ایجاد رابطه گستردهتر استراتژیک توصیف میگردید، اما آن عوامل هرگز به طور واقعی محقق نشدند. در حالی که ملاقات در سطح عالی میان مقامات ارشد امریکایی و ایرانی همچنان بهصورت موضوع مذاکره باقی ماند، ولی هرگز انجام نپذیرفت. اگرچه آقای مکفارلین در ماه مه 1986 (خرداد 1365) به تهران سفر کرد ولی مقامات بلندپایه ایرانی که به وی وعده ملاقات با آنها داده شدهبود، هرگز ظاهر نشدند. طی مذاکرات بین مقامات امریکایی، بهنظر میرسید که بر چشمانداز آزادی گروگانها و ایجاد رابطه استراتژیک تأکید شدهباشد. حتی اگر این توضیح قابل قبول باشد که فروش اسلحه و موضوع گروگانها نشاندهنده حسننیت و جدیت هدف هر یک از طرفین بود، این امر به وضوح توسط معامله سپتامبر صورت پذیرفتهبود، بهطور صریحتر این مطلب واقعیت دارد که فروش تسلیحات در مقابل آزادی گروگانها صورت نگرفت؛ فروش اسلحه در ازای دریافت پول انجام پذیرفت و به ایران هم فروخته شد نه به تروریستهایی که گروگانها را در اختیار داشتند. ایران به وضوح خواهان خرید اسلحه بود، با این حال [همیشه] تمایل امریکا نیز برای فروش مستقیم مشروط به آزادی گروگانها بود، اگرچه ایران میتواند ادعا نماید که خودش گروگانها را در اختیار نداشتهاست، با این حال تمام ترتیبات براساس توانایی ایران جهت تضمین آزادی آنان انجام پذیرفت.
در حالی که امریکا در صدد آزاد نمودن گروگانها از این طریق بود، شدیداً سیاستهایی را دنبال میکرد که به طرز عجیبی مغایر با چنین تلاشهایی بود. حکومت ریگان بالاخص با این اعلان به سر کار آمدهبود که موضعی سرسختانه علیه تروریسم در پیش گرفتهاست و همچنان نیز آن را دنبال میکند. در دسامبر 1985 (آذر و دی 1364) دولت امریکا بررسی اصلی خود را تحت ریاست معاون رئیسجمهور به اتمام رساند و نتیجه آن، تأکید مجدد و شدید امریکا بر مخالفت با اشکال مختلف تروریسم و سوگند برای یک جنگ کلی علیه تروریسم و منبع اصلی آن بود. دولت امریکا همچنان بر فشار خود بر متحدینش جهت عدم فروش اسلحه به ایران و ندادن هیچگونه امتیازی به تروریستها ادامه داد.
هیئت معتقد است که ایجاد فتح باب استراتژیک با ایران میتوانست در راستای منافع ملی باشد. ولی امریکا هرگز نمیبایست خود مستقیماً یک طرف ارسال اسلحه شود. معاملات اسلحه در مقابل آزادی گروگانها نه تنها کمکی به قضیه نمیکند بلکه فقط میتواند انگیزهای برای گروگانگیری آتی باشد.
به عنوان نقض تحریم فروش اسلحه توسط امریکا، این امر میتوانسته ممنوعیت فروش اسلحه توسط سایر کشورها را نیز از میان بردارد. این عمل میتواند موازنه نظامی میان ایران و عراق را متزلزل نموده و برای کشورهای خلیج[فارس] و منافع غرب در آن منطقه نیز خطرات بعدی به همراه داشتهباشد. معاملات فروش اسلحه در مقابل آزادی گروگانها به رژیمی پاداش داد که علناً از تروریسم و گروگانگیری حمایت میکند. انجام دادن اینگونه معاملات، این خطر را افزایش میداد که امریکا به ویژه در جهان اعراب به مثابه مخلوق اسرائیل به شمار آید. به متحدین و دوستان امریکا در منطقه این طور القا شد که امریکا سیاست خود را به نفع ایران تغییر دادهاست و این سؤال را مطرح نمود که آیا میتوان به بیانیههای سیاسی امریکا اعتماد کرد؟!
مأموریت مکفارلین به تهران بدون هیچگونه برنامهریزی قبلی و با انتظاراتی کاملاً متفاوت از سوی هر دو طرف، انجام پذیرفت. این کار میتوانست به شکست این مأموریت کمک کردهباشد. اما اشتباههای بسیار جدیتری وجود داشت، بدون بررسی و مطالعه کافی به ایرانیانی که بالقوه به جنگ ایران و عراق اهمیت فراوانی میدادند، مطالب اطلاعاتی داده شد.
در ملاقات با کانال دوم که از پنجم تا هفتم اکتبر 1986 (14 تا 16 مهر 1365) صورت گرفت، سرهنگ نورث دسترسی خود به رئیسجمهور را تحریف نمود. با <قربانیفر> در مورد گفتوگوهایی که با رئیسجمهور داشت – و همه نیز غیرواقعی بود – صحبت کرد. وی بدون اجازه، تغییر سیاست امریکا علیه عراق به طور اعم و علیه شخص صدام حسین به طور اخص را بیان داشت. و سرانجام در دستور کار 9 مادهای که در 26 تا 28 اکتبر (4 تا 6 آبان) مورد بحث قرارگرفت، وی بدون داشتن اجازه، امریکا را متعهد به موضعی مغایر با سیاست مشخص این کشور در قبال زندانیان کویت ساخت.
عملکرد مذاکرهکنندگان با قربانیفر و کانال دوم به طریقی انجام پذیرفت که حاکی از ناپختگی محض بود. مذاکرات جهت انجام معامله با واسطههایی که متعلق به رژیمی هستند که مخالف منافع امریکا هستند، کاملاً سطحی صورت گرفت و دست امریکا کراراً رو شد و نقش این کشور بهطور غیرماهرانه باز میشد. ترتیبات جهت تضمین اینکه امریکا گروگانها را در قبال مبادله با اسلحه به دست آورد، با شکست روبهرو شد. سرهنگ نورث کراراً اجازه داد که تسلیحات بدون آزادی حتی یک گروگان، ارسال گردد.
چنانچه یکی از اشتباهات در خط مشیها که مورد بررسی قرارگرفت، اجتناب میشد، تاریخ کشور یک زخم کمتر، یک شرمساری کمتر و یک فرصت کمتر برای دشمنان جهت از بین بردن اصولی که این کشور درصدد حفظ و پیشبرد آن در جهان است، فراهم میکرد.
در مجموع، این پیشنهادها به آنهایی ارائه شدهاست که خود را در وضعیتی مشابه آنچه ما مورد بررسی قرار دادیم، میدانند. یعنی وضعیتی که تحت فشار بودیم با زمانی محدود، اطلاعات ناقص و مزاحمتهایی که در نتیجه افشای بیموقع [به آن] برخورد کردیم؛ در چنین شرایطی، بهبود ناچیز در کار میتواند ثمرات عجیبی داشتهباشد.>
ب) اظهارات آقای هاشمیرفسنجانی در مصاحبه با کیهان هوایی (19/1/1366) درباره گزارش هیئت امریکایی بررسی کننده ماجرای مکفارلین:
< تا آن جایی که من [گزارش تاور را] خواندهام، نشان میدهد که مأموریت این کمیسیون این بود که این قطعه تاریخ را به گونهای تدوین کنند که حتیالامکان ضررهایی را که امریکاییان کردند، کم کنند. البته همه این را میدانند که این ضررها را کلاً نمیتوانند از بین ببرند چون دستشان بسته است، یعنی آنها نمیتوانستند همه مسائل را ندیده بگیرند چون خیلی از این مسائل منتشر شدهاست. علاوهبراین، یک طرف قضیه ما بودیم و ما این جا اسنادی داریم که آنها ندارند، یعنی ما نوارهایی داریم که آنها ندارند و ممکن است روزی با صدای خود اشخاص منتشر شود، ضمن اینکه آنان بیشتر از ما ضرر میکنند ولی ما هم اسناد محکمتری داریم. مسئله دیگر تضادی است که بین دو گروه در امریکا وجود دارد و باعث شد عده زیادی حرف بزنند و خیلی از چهرهها بر ملا شدند. بنابراین امریکاییان دستشان بسته بود. با اینکه مأموریت کمیسیون تاور این بوده که تاریخ را گریم کند و یک مقدار هم گریم کرد و قصد داشت در جهت مشخص کردن بیشتر حضور اسرائیل در داخل این جریان و در جهت تبرئه کردن شخص ریگان و شخصیت کاخ سفید عمل کند، ولی باز هم بعضی چیزها را مبهم گذاشتهاست. با وجود این، در چیزهایی که مجبور به اعتراف آن شدند، نقاط ضعف آن برای امریکا نسبت به نکات قوتش خیلی بیشتر است. تقریباً تمام چیزهایی را که ما علیه امریکاییها ادعا کردهبودیم، بعضی از آنها در این گزارش به طور روشن و بعضی از آنها خیلی کمرنگ تأیید شدهاست. در کل، نقاط ضعف امریکاییها روشن شد. عدم انسجام در حاکمیت امریکا واضح شد. مشکلات حاکمیت امریکا روشن شد. نیاز امریکا به انقلاب اسلامی ایران روشن شد. ضعف امریکا در لبنان به خوبی روشن شد. شعارشان که سالها است تکرار میکنند این بود که حاضر نیستیم در مسائل گروگانگیری باج بدهیم، [ولی] معلوم شد که دروغ میگویند و باج دادهاند. اینها که به فرانسه و انگلیس و دیگران میگفتند شما باج ندهید، خودشان باج دادند؛ البته قبلاً هم باج دادهبودند. در رابطه با هواپیمای تی دبلیو آنها حدود هزار نفر زندانی را آزاد کردند که خودم آنجا دخالت کردهبودم. پس آنها یک بار دیگر هم باج دادهبودند. هر چیزی که در این قضیه کشف شد، به نفع ما بود.
ما یک روال خیلی معمولی را در پیش گرفتیم و این بار نیز کاری بیش از آنچه در این هفت سال میکردیم، نکردیم. هر بار ما از یک دلال اسلحه که میتواند یک قاچاقچی یا یک مأمور سیا و یا یک سرمایهدار غیرصحیح باشد، اسلحه میخریدیم و این طبیعی است که ما نیازهای خودمان را تأمین کنیم. همین حالا هم حاضریم به آزادی گروگانها کمک کنیم. ما مسئولیتی در لبنان نداریم ولی قبول داریم برای اینکه یک انسان راحت شود، کمک کنیم. امریکاییها در تلاشی که برای برقراری رابطه با جمهوری اسلامی ایران آغاز کردهبودند، شکست خوردند؛ این مسئله را آقای ریگان، آقای شولتز، واینبرگر و حتی مخالفین ریگان گفتهاند. حتی نمایندگان کنگره که با او خوب نیستند و دمکراتها گفتهاند که ما اصل سیاست ریگان را میپسندیم که “باید با ایران رابطه برقرار کنیم.” عمده مسئله این است که آنها همه کاری برای نزدیک شدن به ما انجام دادند و میخواستند با یک تماس [آن را] شروع کنند. برای رفع این خصومتها میخواستند با مسئولین جمهوری اسلامی تماس برقرار کنند ولی در این جا سخت شکست خوردند. آنها یک مقدار جاهلانه اقدام کردند، خیلی کودنی به خرج دادند که مقامات بلندپایه خود را با یک هواپیمای باری همراه با قطعات به ایران فرستادند! این هواپیما که برای حمل اسلحه آمدهبود، مال امریکا هم نبود، هواپیمایی بود که برای ما [به صورت] قاچاق قطعات میآورد و بدون جلب موافقت ما و بدون زمینهسازی به ایران آمد و به تعبیری [آنها] یک کار احمقانه کردند. البته ما نمیخواهیم بیادبی کنیم ولی خودشان این تعبیر را به کار بردند و این کار را انجام دادند ولی از یک واسطهِ اسلحه فریب خوردند و مناسب نبود که یک جایی مثل کاخ سفید، فریب بخورد و از یک واسطه ما شکست بخورند. افتضاح اصلی در همین نکته است و پیروزی اصلی ما هم همین است. اینکه در جنگیم و علیرغم اینکه واقعاً به قطعات امریکایی برای استفاده از تسلیحات موجود در کشور نیاز داریم، اما اصول خود را حفظ کردیم و گفتیم که ما با امریکاییها حاضر نیستیم در سطح مقامات رسمی تماس بگیریم و خیلی مسلط با آنها برخورد کردیم و خشونت بهخرج ندادیم، آنها را تحت نظر گرفتیم، تخلیه اطلاعاتی کردیم، همه حرفهایشان را فهمیدیم ولی هرگز با آنها به طور رسمی حرف نزدیم.
در گزارشهای این کمیسیون جملاتی را نقل کردهاند که ایرانیها این طور گفتهاند یا آن طور گفتهاند و همه این حرفها هم دروغ است. وقتی آنها که به اینجا آمده بودند به ما گفتند که روسها 36 لشکر در مرز جنوبی آذربایجان مستقر کردهاند و میخواهند به شما حمله کنند و یک نقشه هم به ما دادند که این نقشه را نیز به دنیا نشان خواهیم داد. یک نقشه فرستادند و گفتند که این یک نقشه ماهوارهای است و در آن نقشه خطهایی که شوروی میخواهد نفوذ کند [نشان داده بودند.] مثلاً از ارس، از خزر و غیره. برنامه آنها این بود که بگویند شوروی هم میخواهد با شما بجنگد. آنها دو هدف را با طرح این مسئله تعقیب میکردند: یکی اینکه ما نیروهایمان را در جنگ عراق به کار نبندیم و یکی اینکه مبادا ما به شورویها یک مقدار نزدیک بشویم و روابطمان را حسنه کنیم. آن موقع موفق نشدند و حالا در کمیسیون تاور این مسئله را گنجاندهاند و گفتهاند که “ایرانیان این طور میگفتند” و این شیطنتها را دارند ادامه میدهند.>
ج) قسمتی از بیانات امام خمینی در تاریخ 29/8/1365
در دیدار با مردم، دربارهِ ماجرای مکفارلین
<یک امر مهمی که در این روز عید باید به همه تبریک عرض بکنم، این انفجار عظیمی است که در کاخ سیاه واشنگتن رخ داد و این رسوایی بسیار مهمی که برای سران کشور امریکا پیدا شد. شما اگر ملاحظه بکنید و ببینید که در تمام دنیا، در سراسر جهان، مطبوعاتشان و رسانههاشان و خطابههاشان، تمام متوجه این معناست که سرپوشی بگذارند بر این رسوایی که برای رئیسجمهور امریکا پیشآمد. رئیسجمهور امریکا در این رسوایی باید عزا بگیرد و کاخ سفید مبدل به کاخ سیاه بشود، گرچه همیشه بودهاست. لکن این متفرقهگویی و اضطرابی که در کاخ سفید پیدا شد و در طرفداری امریکا، حکایت از عظمت مسئله میکند.
یک مقام عالیرتبه- به قول خودشان- از امریکا به طور قاچاق و با تذکره جعلی وارد ایران میشود، در صورتی که ایران نمیداند چی است. به مجردی که وارد میشود معلوم میشود که این از مقامات امریکا است، ایران او را در یک جایی تحت نظر قرار میدهد و او با هرکسی خواستهاست ملاقات کند، ملاقات نمیکند. اونی که ادعا میکند “اگر من به شوروی رفتهبودم رئیس شوروی سه مرتبه به دیدن من میآمد،” گمان میکند این جا هم شوروی است! این جا کشور اسلام است؛ این جا، نه کرملین قابل این است که ازش ذکری بشود و نه کاخ سیاه، اینجا کشور رسول خداست. این جا کشور حضرت صادق است؛ این جا پاسدارهای ما شرافت دارند بر کاخنشینها؛ این جا بسیجیهای ما و امت ما شرافت دارند بر تمام کاخنشینهای عالم و همه کسانی که ادعای پوچ خودشان را میکنند و گمان میکنند که باید عالم پیش آنها خاضع باشد. آنهایی که میگفتند ما چه میکنیم و چه میکنیم و قطع رابطه میکنیم و از این مسائل میگفتند، امروز معلوم شد با عجز و ناله در پیشگاه این ملت آمدهاند و میخواهند که رابطه برقرار کنند، میخواهند عذر تقصیر بخواهند و ملت ما قبول نمیکند.>