مبارزه با تروریسم: از اسلام آباد تا موصل

 

اوائل مرداد ماه سالگرد حماسه  عملیات مرصاد است آن روزها  شاهد هجوم  سازمان مجاهدین خلق با کمک نیروهای عراقی  به خاک کشور بودیم ،شخصا در آن منطقه می دیدم   که آنها سوار بر نفربر های  وامکاناتی که  ازکشورهای عربی از جمله عراق وعربستان گرفته بودند،وارد جاده ای که از مرز  به سوی  شهر  اسلام اباد واز آنجا به سوی شهر کرمانشاه (  باختران) می رفت ، روانه شدند  وبا رویای فتح دوروزه  شهرهای کرمانشاه ،همدان وتهران ودر شرائطی که نیروهای رزمنده در مرزها درگیر مبارزه با  نیروهای مهاجم بودند ،قصد ورود به کرمانشاه را داشتند اما در تنگه چارزبر با مقاومت نیروهای خودی و شهامت نیروهای هوانیروز  ارتش جمهوری اسلامی ایران ، زمین گیر شدند این جنایتکاران  شهر اسلام آباد را تصرف کردندودر ورود به اسلام آباد مردم بیگناهی را که قصد بیرون رفتن از شهر را داشتند به گلوله بستند( هدف قراردادن وسوراخ سوراخ شدن خودروهای شخصی از پشت  در ورودی شهر  بخوبی این ادعا را ثابت می کرد) و برای ایجاد رعب ووحشت ،برخی مردم را بر تیر های کنار جاده آویزان کرده بودند  ولی در نهایت  با حملات ومقاومت  نیروهای خودی وگلوله های نیروهای هوانیروز ، آنها سرکوب شدندوجنازه های آنها در سرتاسر جاده اسلام آباد به سمت کرمانشاه منتشر شده بود . شاید اگر آنها می توانستند کرمانشاه ویا همدان را تصرف کنند ودر آن نفوذ کنند باید سالها تجربه ای همانند تجربه تصرف موصل توسط داعش را در ایران تجربه می کردیم وبا فاجعه ای همچون تصرف  موصل توسط داعش  رادر آن سالها روبرومی شدیم .

اصولااین سازمان تروریستی مشابهت های زیادی با داعش دارد جمود فکری ،تفکر التقاطی ، کیش شخصیت رهبران ،استبداد سازمانی ،نفوذ پذیری گسترده از سوی سازمانهای جاسوسی،همکاری با دشمنان  وسوء استفاده از عواطف واحساسات مذهبی جوانان  وشستشوی مغزی ،ایجاد فرقه مذهبی  و…. همه از جمله مشترکات این خوارج دوران است.و تجربه عملی این سازمان الگوی مطالعه خوبی برای شناختن گروه هائی است که با ایدئولوژی های التقاطی  وشعارهای جذاب و تند وارد می شوند وبا استفاده از طرفندهای روانی وآموزه های دینی به جذب وجلب نیروهای مذهبی می پردازند وبا شستشوی مغزی وتعطیل کردن قوه تعقل در آنها  ،در نهایت آنها را به جنایتکاران حرفه ای تبدیل می کنند  وبدلیل نفوذپذیری این گروه ها از سازمانهای اطلاعاتی بیگانه بتدریج  به دامن دشمن می غلطند ومنافع ملی ودینی  را وجه المصالحه خود با دشمن قرار می دهند.

اکنون مروری بر روند وقایع نشان می دهد که بتدریج نوعی همسوئی بین داعش ومجاهدین در حال شکل گیری است وحامیان مجاهدین وداعش نیز  که همواره مشترک بوده اند به سمت نوعی همگرائی بیشتر میل پیدا کرده اند..  واکنون نیز  این دو گروه تروریستی به هم نزدیک می شوند بطوریکه بتدریج یک وحدتی در حال ایجاد شدن است که کنفرانس پاریس این اتحاد را بخوبی نشان داد. حمایت صریح مقامات بلند پایه عربستان  از داعش و مجاهدین خلق (مخصوصا حضور مقامات عربستان همچون ترکی الفیصل در اجلاس مجاهدین )،حمایت کشورهای غربی مخصوصا  آمریکا وفرانسه از این دوجریان  ونزدیک شدن واقعی داعش ومجاهدین در تلاش برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و… همه حکایت از این امر دارد.  ودر واقع هردو این جریانات آلت دست عناصر بیگانه برای ایجاد تفرقه در جهان اسلام وضزبه زدن به اسلام سیاسی ومقابله با  اسلام ناب  بوده اند.

ونشان می دهد که  جمهوری اسلامی روند مستمری را در مبارزه با تروریسم  از ابتدا انقلاب دنبال کرده است که  از سازمان مجاهدین شروع شده واکنون با داعش دنبال می شود  اصولا روند مبارزه با تروریسم در جمهوری اسلامی از سال 60 آغاز شد. زمانی که سازمان‌ مجاهدین‌  خلق  بعد از 30 خرداد سال 60    با اعلام جنگ مسلحانه علیه جمهوری اسلامی وارد فاز جدیدی از رویاروئی با جمهوری اسلامی شدند[1].وخط‌ ترور طرفداران انقلاب در دستور کار سازمان‌ قرار گرفت‌. این‌ ترورها به‌ وسیله‌ اعضای‌ کادرهای‌ مرکزی‌ سازمان‌ از جمله‌ موسی‌ خیابانی‌  که‌ در خانه‌های‌ تیمی‌ مخفی‌ شده‌ بودند، هدایت‌ می‌شد.[2]  در این‌ ارتباط‌ رجوی‌ از تبعیدگاه‌ خود در پاریس‌، همه‌ مقامات‌ رسمی‌ جمهوری‌ اسلامی‌ را «همکاران‌ استبداد» نامید و آنها را اهداف‌ مناسبی‌ برای‌ اجرای‌ عدالت‌ انقلابی‌ قلمداد کرد و خواهان‌ ترور آنها شد.[3] در هفتم‌ تیرماه‌ مقر حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ که‌ اکثریت‌ اعضا در آن‌ حضور داشتند توسط‌ یکی‌ از عناصر نفوذی‌ سازمان‌ به‌ نام‌ کلاهی‌  منفجر شد و آیت‌الله دکتر محمد حسینی‌ بهشتی‌  دبیر کل‌، و هفتاد و دو تن‌ از مقامات‌ و هواداران‌ این‌ حزب‌ که‌ بسیاری‌ از آنها نقش‌ زیادی‌ در انقلاب‌ داشتند، کشته‌ شدند. که‌ ضایعه‌ بسیار سنگینی‌ برای‌ نیروهای‌ خط‌ امام‌ محسوب‌ می‌شد.  در روزهای‌ بعد نیز ترور نیروهای‌ پاسدار، حزب‌ اللهی‌ و طرفدار خط‌ امام‌ در شهرها تشدید شد همچنین‌ در چندین‌ عملیات‌ تروریستی‌، حجت‌الاسلام‌ شریعتی‌ فرد، رئیس‌ پادگان‌ گیلان‌، دکتر آیت‌  (از اعضای‌ مرکزی‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌)، آیت‌الله مدنی‌،  امام‌ جمعه‌ تبریز، واسقی‌نژاد  (رهبر حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ در خراسان‌)، آیت‌الله دستغیب‌،  امام‌ جمعه‌ شیراز، تقی‌ بشارت‌،  عضو مجمع‌ محققان‌، آیت‌الله احسان‌ بخش‌،  امام‌ جمعه‌ رشت‌، آیت‌الله صدوقی‌،  امام‌ جمعه‌ یزد، آیت‌الله اشرفی‌ اصفهانی‌، امام‌ جمعه‌ کرمانشاه‌ و آیت‌الله قدوسی‌،  دادستان‌ کل‌ کشور، از جمله‌ ترورشدگان‌ بودند که‌ برخی‌ از این‌ ترورها ناموفق‌ بود. اکثر قاتلین‌ جوانان‌ کم‌ سن‌ و سال‌ بین‌ 17 تا 22 سال‌ را شامل‌ می‌شدند که‌ بر اثر تبلیغات‌ سازمان‌، به‌ این‌ ترورها که‌ برخی‌ به‌ صورت‌ عملیات‌ انتحاری‌ انجام‌ می‌شد، مبادرت‌ می‌کردند.[4] همچنین‌ در 8 شهریور 60، دفتر نخست‌وزیری‌ منفجر شد که‌ به‌ کشته‌ شدن‌ رجایی‌  و باهنر  رئیس‌ جمهور و نخست‌وزیر جدید، که‌ هنوز بیش‌ از یک‌ ماه‌ از قبول‌ مسئولیت‌ آنها نگذشته‌ بود، انجامید. این‌ انفجار توسط‌ یکی‌ از عناصر نفوذی‌ سازمان‌ مجاهدین‌ به‌ نام‌ کشمیری‌  انجام‌ شد.[5] به‌ طور کلی‌ تابستان‌ 60، اوج‌ حملات‌ تروریستی‌ سازمان‌ بود علاوه‌ بر مقامات‌ رسمی‌ و پاسداران‌ و مقامات‌ حزب‌ جمهوری‌ اسلامی‌ و روحانیون‌، افراد عادی‌ طرفدار انقلاب‌ نیز هدف‌ حملات‌ قرار می‌گرفتند. به‌ طوری‌ که‌ برخی‌ مغازه‌داران‌ به‌ جرم‌ داشتن‌ عکس‌ امام‌ توسط‌ جوخه‌های‌ مرگ‌ مجاهدین‌ ترور می‌شدند، و در مراکز مختلف‌ بمبگذاری‌ می‌شد. این‌ حملات‌ منجر به‌ قتل‌ 504 نفر شد که‌ در شهرهای‌ تهران‌، رشت‌، انزلی‌، قائم‌شهر، آمل‌، رودسر، رامسر، چالوس‌، تبریز، ارومیه‌، زنجان‌، مشهد و بندرعباس‌ انجام‌ شد.[6] این‌ اقدامات‌ گسترده‌ و خشن‌ باعث‌ شد که‌ جمهوری‌ اسلامی‌ بشدت‌ به‌ جستجوی‌ خانه‌های‌ تیمی‌ و محافظت‌ از نیروهای‌ خود (با ماشینهای‌ ضد گلوله‌ و جلیقه‌ و محافظ‌) بپردازد. امام‌ خمینی‌  طی‌ پیامی‌ از مردم‌ خواست‌ که‌ هر گونه‌ اطلاعی‌ را در مورد خانه‌های‌ تیمی‌ به‌ مقامات‌ برسانند و جاسوسی‌ در این‌ مورد را واجب‌ اعلام‌ کرد. به‌ دنبال‌ این‌ موضوع‌ با کمک‌ مردم‌، نیروهای‌ امنیتی‌ و دولت‌ موفق‌ شدند در 18 بهمن‌ ماه‌ 60، مقر فرماندهی‌ اصلی‌ سازمان‌ را در محله‌ ارمنی‌نشین‌ تهران‌ که‌ در آن‌ موسی‌ خیابانی‌  (فرد شماره‌ 2 سازمان‌) و همسرش‌ و اشرف‌ ربیعی‌  همسر رجوی‌ و مقدم‌ (فرمانده‌ نظامی‌ سازمان‌) پنهان‌ شده‌ بودند، محاصره‌ کنند و بعد از سه‌ ساعت‌ درگیری‌، خانه‌ را به‌ تصرف‌ خود درآوردند که‌ در این‌ درگیری‌ افراد مذکور کشته‌ شدند.[7]  چند روز بعد خانه‌های‌ تیمی‌ دیگری‌ نیز کشف‌ شد و در نهایت‌ تا اواخر بهار سال‌ 61 کلیه‌ خانه‌های‌ تیمی‌ سازمان‌ کشف‌ و شناسایی‌ شد و سازمان‌ مجبور به‌ انتقال‌ بقایای‌ نیروهای‌ خود به‌ کردستان‌ و از آنجا به‌ عراِ گردید و موج‌ ترورها کاهش‌ یافت‌. در مجموع‌ اوج‌ ترورها در تیرماه‌ 60 بود که‌ به‌ طور متوسط‌ سه‌ ترور در روز توسط‌ سازمان‌ گزارش‌ گردید. اما بتدریج‌ این‌ ترورها مهار شد به‌ طوری‌ که‌ در آذرماه‌ 60 به‌ پنج‌ ترور در هفته‌ و در بهمن‌ ماه‌ به‌ پنج‌ ترور در ماه‌ کاهش‌ یافت‌. بر اساس‌ گزارشی‌، سازمان‌ در شهریور ماه‌ 60 مجموعاً 375 عملیات‌، در آبان‌ 60 مجموعاً 56 عملیات‌، در دی‌ ماه‌ 60 مجموعاً 14 عملیات‌ و در مرداد 61 مجموعاً 4 عملیات‌ تروریستی‌ و انفجار انجام‌ دادند[8]   که‌ در سالهای‌ بعد نیز به‌ صورت‌ پراکنده‌ ادامه‌ داشت‌.  ودر نهایت اعضا سازمان وتروریستها مجبور به فرار به عراق شدند وهمپیمانی خود را با صدام حسین آغاز کردند.

با ورود اعضای‌ سازمان‌ به‌ عراِق، و تقویت‌ نیروهای‌ امنیتی‌ جمهوری‌ اسلامی‌، فعالیت‌ این‌ سازمان‌ در کشور بشدت‌ کاهش‌ یافت‌ و بعد از اینکه‌ گزارشهایی‌ از همکاری‌ این‌ سازمان‌ با رژیم‌ بعث‌ عراِ ق که‌ با جمهوری‌ اسلامی‌ در حال‌ جنگ‌ بود، مخابره‌ شد نفرت‌ عمومی‌ را موجب‌ شد زیرا که‌ در آنها به‌ همکاری‌ اطلاعاتی‌، تبلیغاتی‌ و نظامی‌ این‌ سازمان‌ با عراِ که‌ بر اساس‌ آن‌، سازمان‌ به‌ نیروهای‌ امنیتی‌ عراِ در تخلیه‌ اطلاعاتی‌ اسرا کمک‌ می‌کرد، اشاره‌ شده‌ بود. همچنین‌ همکاری‌ اطلاعاتی‌ به‌ عراِ ق در شناسایی‌ شهرها هنگامی‌ که‌ شهرهای‌ ایران‌ آماج‌ موشکهای‌ عراقی‌ و هواپیماهای‌ آن‌ رژیم‌ قرار داشت‌ و همکاری‌ در سرکوب‌ اکراد شمال‌ عراِ ق مورد اشاره‌ قرار گرفته‌ بود این‌ گزارشها پایگاه‌ محدود مردمی‌ این‌ سازمان‌ را کاملاً از بین‌ برد و سازمان‌ به‌ عنوان‌ یک‌ سازمان‌ مرتبط‌ با دشمن‌ محسوب‌ شد.

آخرین‌ اقدام‌ این‌ سازمان‌ در پایان‌ جنگ‌ و هنگامی‌ که‌ جمهوری‌ اسلامی‌ قطعنامه‌ 598 را پذیرفته‌ بود اتفاِق افتاد که‌ سازمان‌ تصمیم‌ گرفت‌ با کمک‌ نیروهای‌ عراقی‌ حمله‌ گسترده‌ زمینی‌ را به‌ داخل‌ کشور سازماندهی‌ کند. در این‌ عملیات‌ تصرف‌ شهرهای‌ اسلام‌آباد، کرمانشاه‌، همدان‌ و تهران‌ در دستور کار قرار داشت‌ و بعد از اینکه‌ خط‌ مرزی‌ که‌ اکثر نیروهای‌ نظامی‌ ایران‌ در آنجا استقرار داشتند توسط‌ نیروهای‌ زرهی‌ و هوایی‌ عراِ ق شکسته‌ شد، نیروهای‌ سازمان‌ با نفربرهای‌ خود از طریق‌ جاده‌ خسروی‌ به‌ کرمانشاه‌ حرکت‌ خود را آغاز کردند و با تصرف‌ اسلام‌آباد قصد داشتند که‌ از نیروهای‌ خود در شهرهای‌ دیگر بخواهند به‌ آنها ملحق‌ شوند اما اقدام‌ دفاعی‌ نیروهای‌ دولتی‌ و مردمی‌ در تنگه‌ بین‌ اسلام‌آباد و کرمانشاه‌، نیروها را در محاصره‌ قرار داد[9]   و بسیج‌ گسترده‌ نیروهای‌ مردمی‌ (در شرایط‌ خاص‌ روانی‌ پذیرش‌ قطعنامه‌ و پیام‌ تاریخی‌ امام‌) این‌ حرکت‌ سازمان‌ مذکور را سرکوب‌ کرد واولین تهاجم گسترده تروریستها را سرکوب نمود..یاد شهدای مدافع وطن وپیشتازان مقابله با تروریست در مرصاد گرامی باد.

یحیی فوزی

Fouzi.ir

[1] -به نقل از تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب –یحیی فوزی

[2] همان

[3] Abrahamian,Ervand, op.cit, p.220.

[4] Abrahamian,Ervand, op.cit, p.221 – 222.

[5] اطلاعات؛ 9 شهریور 1360.

[6] IranTimes, 20 Novamber 1981.

[7] Abrahamian,Ervand, op.cit, p.223.

[8] Ibid

[9] رجوع شود به: مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ؛ سیری در جنگ ایران و عراق؛ ج 1، پایان جنگ؛ ص 183 – 191.

درباره نویسنده