انقلاب اسلامی نقد مدرنیته وسنت (گفتگو )

در چهل و ششمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی در گفت‌وگو با یحیی فوزی عضو هیأت‌علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی که آثار متعددی در حوزه انقلاب اسلامی و اندیشه امام خمینی دارد به بررسی عوامل شکل‌گیری انقلاب اسلامی و نقاط ضعف و قوت آن پرداخته‌ایم که مشروح آن در ادامه از نظرتان می‌گذرد.

 

  چه عواملی باعث شد انقلاب ایران به عنوان انقلابی مردمی شناخته شود؟

در خصوص انقلاب نظریات متفاوتی مطرح شده است. برخی عوامل اقتصادی، فرهنگی، روان‌شناسانه و اجتماعی را مطرح می‌کنند. برخی نیز عوامل چندعلیتی را برای انقلاب در نظر می‌گیرند؛ اگر ما بخواهیم جمح‌بندی از این عوامل داشته باشیم باید عوامل را به صورت لایه‌ای ببینیم.

انقلاب ایران لایه‌ رویین، میانی و زیرین دارد. در سطح رویین و ظاهری مجموعه‌ای از وقایع مشاهده می‌شود که شامل حوادثی است که از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ آغاز شد، در ۱۹ دی ۱۳۵۶ قوت گرفت و سپس تحولات قم، تبریز، یزد، و سایر شهرها، همچنین واقعه  ۱۷ شهریور، ۱۳ آبان و مانند آن موجب تسریع وقوع انقلاب شد. علل میانی حادث شدن انقلاب، یک‌سری عواملی بود که منجر به نارضایتی مردم شده ‌بود و این نارضایتی درحقیقت سطح ‌رویین را شکل داد. علل نارضایتی مردم را می‌توان با تاکید بر وابستگی به کشورهای خارجی و استبداد درونی خلاصه کرد. رژیم شاه این دو فاکتور مهم را داشت؛ یعنی در سطح بالا وابسته بود. البته این ویژگی را رضا شاه هم داشت و پادشاهان قاجار هم همین‌طور بودند. درواقع انقلاب ۵۷ ایران؛ نتیجه یک مطالبه تاریخی در مقابل وابستگی کامل حکومت ایران به روس، انگلیس و بعد به آمریکا بود که در زمان حکومت محمدرضا شاه به دلیل افزایش آگاهی مردم و موارد دیگر که توضیح می‌دهم بالاخره خواست مردم محقق شد. شعارهای مردم که با تاکید بر استقلال و آزادی بود، ناشی از سرخوردگی شدید در چندین دهه بود.

در سطح اقتصادی دوران گذشته توسعه ناموزونی را می‌بینیم که نارضایتی شدید مردم را در پی داشت. ۷۰ درصد مردم روستانشین بودند که با اصلاحات ارضی روانه حاشیه شهرها شدند و زندگی فلاکت‌باری را تجربه می‌کردند و در فقر مطلق به‌ سر می‌بردند. زندگی در ایران خلاصه شده بود در چند شهر بزرگ. در شهرها نیز دوگانه شمال شهر و جنوب شهر داشتند. این تفاوت بین شمال و جنوب کاملا مشهود بود.

وضعیت بی‌سوادی در ایران رنج‎‌آور بود. هفتاد درصد مردم بی‌سواد بودند. وضعیت بهداشت بسیار وخیم بود و زندگی مردم به دور از شرایط عادی بهداشتی بود و اکثریت مردم به مراکز بهداشتی دسترسی نداشتند و طول عمر و یا امید به زندگی بسیار پایینی داشتند. امید به زندگی در ایران بین ۵۰ تا ۵۴ سال بود. تمام این‌ها باعث نارضایتی شده بود؛ زیرا اقلیتی از تمامی امکانات موجود بهره‌مند بودند و اکثریتی در فقر مطلق بهداشتی، آموزشی و مانند آن بودند. چیزی به‌ نام آب لوله‌کشی که جزء حداقل‌های زندگی عادی است فقط در برخی از نقاط بعضی شهرها وجود داشت.

بیماری‌های واگیردار فراوان مانند تراخم، تیفوس، کچلی و… بی‌داد می‌کرد. شکاف عمیقی بین بدنه حاکمیت و مردم دیده می‌شد. سبک زندگی اقلیت بالا به دلیل برخورداری از مزایا کاملا متفاوت با اکثریت مردم بود. این علل میانی نوعی احساس بی‌عدالتی و بی‌هویتی را به مردم القا کرده بود.

در لایه‌ زیرین بحث فرهنگی تمدنی است. درواقع تغییر در عرصه جهانی داعیه وجود داشت. مثلا بحث مهدویت می‌گوید که عدالت در جهان پیاده می‌شود. اکثریت مردم ایران چون مسلمان بودند تحت‌ تاثیر آموزه‌های اسلامی- شیعی بودند و این داعیه‌های تمدنی ملهم از فرهنگ شیعی مانند مهدویت، عدالت، شهادت، عاشورا و…  در پس ذهن مردم ایران وجود داشت. این علل باعث می‌شد که مردم به این نتیجه برسند که این شرایط باید تغییر کند و آن هم نه تغییر در ایران بلکه در کل جهان. از این زاویه باید گفت که انقلابیون ایران تنها به دنبال تغییر حکومت نبودند که یک حکومت برود و حکومتی دیگر بیاید، بلکه به‌ دنبال خلق یک حکومت جدید بود. دنبال این بودند که بی‌هویتی را در جامعه اسلامی ایران تغییر دهند.

 

این یکی از تفاوت‌های مهم انقلاب ایران با دیگر انقلاب‌های جهان بود؟

دقیقا همین‌طور است و بزرگ‌ترین تفاوت انقلاب ایران با سایر انقلاب‌های جهان است. درنتیجه می‌توان هرم انقلاب را از پایین به بالا این‌طور توصیف کرد که عوامل عمیق‌تر، ذهنیتی را شکل داده بود که افراد براساس ذهنیت وضعیت سیاسی، فرهنگی و اقتصادی جامعه را ارزیابی می‌کردند و به این نتیجه می‌رسیدند که فرهنگ پیاده‌شده در حکومت پهلوی با فرهنگ مسلمانی و اسلام سازگاری ندارد و مردم سطح زندگی غربی را افساد می‌دانستند، اصلاح نمی‌دانستند. این نوع نگاهی بود که اکثریت مردم ایران داشتند و ارزیابی می‌کردند.

 

نقش اندیشه‌های امام خمینی را در وقوع انقلاب چگونه بررسی می‌کنید؟

امام خمینی چهار نقش عمده در وقوع انقلاب ایران داشت: اول آن‌که، امام خمینی ایدئولوگ انقلاب بود. ایشان یک الگوی جایگزین برای حکومت موجود داد. اولین کتاب خود را به نام «کشف‌الاسرار» در سال  ۱۳۲۳ نوشت. از سال ۱۳۴۲ و بعد از واقعه ۱۵ خرداد، امام خمینی مانیفست مبارزاتی خود یعنی تاسیس حکومت اسلامی را ارائه داد. این اندیشه را در ۱۴ جلسه در نجف تدریس، و اثبات کرد که حکومت اسلامی لازم است و حاکم آن نیز باید فقیه باشد و قوانین حکومت نیز باید دینی باشد. یعنی سه  تغییر را پیشنهاد داد…

ارائه این الگو از سمت امام خمینی باعث شد که الگوی ولایت فقیه و نفی سلطنت پهلوی به مرور تقویت شود، امام خمینی نیز در دمادم انقلاب از حکومت اسلامی براساس الگوی جمهوریت رونمایی کردند و گفتند حکومتی که می‌خواهد تشکیل شود و فقیهی که می‌خواهد حکومت کند باید مبتنی بر رضایت مردم به قدرت برسد و اگر مردم نپذیرند، این حکومت و حاکم مشروعیت ندارد. بنابراین امام گفتند ما ظرفی داریم به نام جمهوریت که محتوای آن اسلام است، همان‌طوری که از دموکراسی سوسیالیستی و دموکراسی لیبرال نام می‌بریم از دموکراسی اسلام نیز می‌توانیم نام ببریم و دموکراسی دینی هم مشروع و مقبول است. ایشان با این نوع نگاه الگوی جمهوری اسلامی را ارائه داد.

نقش دوم امام نقش بسیج‌کنندگی ایشان است. ایشان از ابتدا با اعلامیه‌هایی که می‌داد مردم را به مبارزه فرا می‌خواند و تاکید می‌کرد بر روی اعتصاب‌ها، تحصن‌ها. امام خمینی به عنوان طراح انقلاب اسلامی تاکتیک‌های بسیار شفافی را ارائه داد. وی می‌گفت که انقلاب نباید مبارزه مسلحانه باشد، بلکه باید مبارزه منفی با خشونت باشد، به سربازها توصیه می‌کرد از پادگان‌ها فرار کنند و به مردم می‌گفت که مالیات ندهند. ایشان به مردم تاکید می‌کردند که شعارها دینی- اسلامی باشد. در ۱۲ بهمن همه گفتند که امام وارد ایران نشود ولی ایشان گفت که می‌خواهم وارد ایران شوم. در واقع نوع اقدامات و تاکتیک‌های امام خمینی کاملا منحصر به فرد و بسیج‌کننده بود. ایشان وقتی اعلامیه می‌داد تمام کشور از جمله علما نیز به جنبش درمی‌آمدند و فقها نیز از ایشان اعلام حمایت می‌کردند. اعلامیه‌های امام خمینی قدرت جادویی داشت و شخصیت وی، کاریزمای بسیار بالایی داشت. مردم به‌ خاطر امام خمینی به خیابان‌ها می‌آمدند، زندانی و شکنجه می‌شدند و در آخر باز از امام خمینی حمایت می‌کردند.

نقش سوم امام خمینی، معماری انقلاب است. امام بعد از انقلاب دست به‌ کار شد و نظام جدید را ساخت. از روزهای اول بعد از انقلاب خیلی از گروه‌ها می‌گفتند که انتخابات الان خیلی زودهنگام است، مردم آمادگی شرکت در انتخابات را ندارند و هنوز برای شرکت در انتخابات تربیت نشده‌اند. خیلی از چپ‌ها و مجاهدین می‌گفتند که مردم تربیت‌شده زمان طاغوت هستند و اگر الان انتخابات شود به افراد طاغوتی رای می‌دهند و حکومت مجددا به دست طاغوتی‌ها می‌افتد، پس الان وقت مناسب انتخابات نیست و باید چند سال بعد قانون اساسی کشور نوشته شود، رفراندوم برگزار و انتخابات انجام شود؛ اما امام خمینی اعلام کرد که ما از همین ابتدا با رای مردم کارها را پیش می‌بریم. وقتی از امام خمینی پرسیدند که اگر مردم به جمهوری اسلامی رای ندهند چکار می‌کنید؟ گفت  مدل دیگری را ارائه می‌دهیم، حتی به مردم برای رای به جمهوری اسلامی اصرار نکرد، گفت من به جمهوری اسلامی رای می‌دهم.

نقش بعدی امام نقش رهبری است. ده سال رهبری ایران را برعهده داشت. در این ده سال کشور شرایط سختی را پشت سر گذاشت. بحران‌های اول انقلاب، بحران پاوه که جنگی تمام‌عیار بود و با فرمان امام خمینی و بسیج مردم، غائله پاوه سریع ختم شد. بحران تجزیه‌طلبی شهرهای مرزی که جریان‌های ضدانقلاب ترتیب دادند. جنگ ۸ ساله عراق با ایران، ترورهای کور منافقین در داخل کشور، ترورهای گروهک‌های مختلف ضدانقلاب، چالش‌های بین مجلس و شورای نگهبان و… . امام خمینی در تمامی این بحران‌ها با نگاه داهیانه خود به‌خوبی چالش‌ها را مدیریت کردند.

 

انقلاب اسلامی نوعی انقلاب محافظه‌کارانه بود، یا حرکتی مترقی؟

انقلاب ایران به معنای ترقی، مانند تجدد غربی نبود. انقلاب ایران محافظه‌کارانه به معنای سنت‌گرایی نیز نبود. انقلاب ایران، اتفاقا هم نفی و نقد سنت بود و هم نقد مدرنیته. انقلاب اسلامی ایران می‌خواست راه سومی را مطرح کند. از همان ابتدا، انقلاب اسلامی مارکسیسم و لیبرالیسم را نقد می‌کرد. می‌گفت که لیبرالیسم در شعارهای خود عدالت را فدای آزادی می‌کنند و مارکسیسم نیز در شعارها و تئوری خود، آزادی را فدای عدالت می‌کند. امام خمینی تاکید می‌کرد که انقلاب اسلامی به دنبال راه سومی است که عدالت و آزادی را توامان با هم داشته باشد و هیچ‌کدام را فدای دیگری نکند. امام خمینی می‌گفت که دنیای غرب، دین را فدا کرده است و با طرح سکولاریسم دین را به حاشیه رانده است؛ ولی ما باید دین و اخلاق را احیا کنیم. امام از تکنولوژی حمایت می‌کرد و می‌گفت که تکنولوژی باید در خدمت انسان باشد؛ بنابراین خیلی از مواردی که مطرح می‌شد الگوی سومی بود. در حقیقت راه سوم این بود که بین مادیات و معنویات بشر، بین دنیا و آخرت، بین اخلاق و سیاست، بین آزادی و عدالت پیوند برقرار شود. این راه سوم و شعارهایی بود که در مقابل ایدئولوژی‌ها و مکاتب و ایسم‌های آن زمان مطرح بود.

 

شما پررنگ‌ترین نقش را برای چه گروهی در به ثمر رسیدن انقلاب می‌بینید؟

انقلاب ایران، انقلابی مردمی بود، تفکر امام جاذبه و کاریزمایی را ایجاد کرده بود که تمام گروه‌ها سعی می‌کردند خودشان را به آن نزدیک کنند. حتی مارکسیست‌ها اگر خودشان را از زیر چتر انقلاب خارج می‌کردند، دیگر جایگاهی در ایران نداشتند. انقلاب اسلامی به‌ دلیل این شکل گرفت که اکثریت مردم ایدئولوژی مطرح‌شده از جانب امام را می‌خواستند.  غلبه شعارهای ارائه‌شده در ایام وقوع انقلاب با شعارهای دینی و مذهبی بود. محل‌های تجمع مردم، مساجد و محل‌های مذهبی بود. مرجعیت، فتوا و اعلامیه فقها مردم را حرکت می‌داد. غلبه گفتمانی با اسلام‌گرایی است. ایدئولوژی انقلابی، ایدئولوژی اسلامی ارائه‌شده توسط مطهری، شریعتی، بازرگان و مانند آن بود که بهترین و تنها راه‌حل برون‌رفت از بن‌بست کشور را این ایدئولوژی می‌دانست.

 

آیا انقلاب اسلامی با گذشت ۴۶ سال از عمر خود دچار تغییر ماهیت شده است؟

تغییر ماهیت نه؛ ولی دچار تحول شده است. انقلاب اسلامی دارای اصولی بود؛ مانند آزادی، استقلال و… امروز نیز از بین نرفته است و همچنان به عنوان اصول اصلی انقلاب مطرح هست؛ اما نوع رویکرد با آن متفاوت شده است.  مثلا بحث عدالت از اول انقلاب تاکنون دچار تحول شده است. بعضی‌ها تحقق عدالت را در پرتو تقویت بخش خصوصی کشور می‌دانند و برخی می‌گویند حضور دولت باید پررنگ‌تر باشد. گروهی عدالت را فردی می‌بینند و گروهی دیگر آن را فردی نمی‌دانند. دولت‌های بعد از انقلاب همگی از عدالت حمایت کردند؛ ولی رویکردهای مختلفی در مقابل آن دارند. بخشی گفتند افزایش درآمد در بخش بالا، عدالت است؛ زیرا موجب سرریزی درآمد به بخش‌های پایین می‌شود و هر کسی بنا بر استحقاق خود می‌تواند به‌ دست آورد. برخی گفتند عدالت یعنی توزیع عادلانه به صورت مساوی بین تمامی افراد. بنابراین گفتمان بین مرحوم هاشمی رفسنجانی با گفتمان آقای احمدی‌نژاد و یا آقای خاتمی کاملا متفاوت بود و تلقی‌های متفاوت از عدالت داشتند. در مورد آزادی نیز همین‌طور بود و هست. عده‌ای از آزادی حداکثری دفاع می‌کنند و گروهی از آزادی حداقلی. اصلاح‌طلبان و اصول‌گرایان، نوع نگاه‌شان به آزادی متفاوت است. در مواجهه با غرب نیز دولت‌ها سیاست‌های متفاوتی داشته‌اند. همه می‌گویند طبق الگوی اسلامی- ایرانی رفتار می‌کنیم ولی نوع نگرش آن‌ها متفاوت است. یکی از چالش‌های اصلی در مورد انقلاب نیز بحث‌های گفتمانی است و تلقی‌های مختلفی از مفاهیم انقلابی وجود دارد و دارای سیر تطوری شده است.

 

به نظر شما چگونه می‌توان پل ارتباطی بین انقلاب و مفاهیم آن با نسل جوان که آن روزها را ندیده‌اند و درک درستی از وقوع انقلاب ندارند و به نوعی با مفاهیم انقلاب بیگانه‌اند، برقرار کرد؟

پل ارتباطی از دو سو باید متصل باشد: از یک سو باید خواهان، احساس نیاز به اندیشه داشته باشد، وقتی به درد افراد نخورد احساس نیاز نمی‌کند. دوم آن‌که باید یک نوع هم‌سویی وجود داشه باشد بین اندیشه جوان امروزی با اندیشه انسان دیروز.  این دو عامل نیازمند چند مساله است: اولا باید اندیشه‌های زمان انقلاب درست ترویج و آموزش داده شود. خیلی از معلمان و مربیان خودشان با اندیشه‌های انقلابی یا آشنا نیستند و یا قبول ندارند و در مقام انتقال مفاهیم نیستند و خلاف واقعیت را به نسل جدید منتقل می‌کنند؛ بنابراین مفاهیم خلاف واقع و بدون تحلیل درست به نسل جوان منتقل می‌شود.  یا این‌که مربیان آموزشی دغدغه‌ای برای انتقال درست مفاهیم انقلابی به نسل جوان ندارند و با چند تا تست سر و ته دروس مربوط به انقلاب را جمع می‌کنند. بنابراین نبود دانش کافی در سطح وسیع در ساختار آمورشی کشور، عدم وجود حاملین متخصص برای ارائه مفاهیم درست در آموزش و پرورش، نبود کار فرهنگی جامع و درست، باعث ایجاد شکاف بین مفاهیم انقلاب و نسل جوان می‌شود.

در ساختار آموزشی و در مدارس کشور، هر فردی که کم‌ترین کارایی را دارد برای تدریس دروس دینی، تاریخی و علوم اجتماعی (که بیشترین تاثیر را دارد) گذاشته می‌شود؛ بنابراین شدید‌ترین ضربات فرهنگی و گفتمانی از همین سو خورده شده است.  امروزه  باید ابزارهای جدید برای جذابیت، تبیین‌های درست و منطقی به‌ کار گرفته شود. باید فضای آزاد نقادی در سیستم آموزشی کشور فراهم شود. نباید همه نقدها در جهت مثبت‌سازی باشد. ایرادهای گذشته به روش کاملا علمی بیان شود.

از سوی دیگر، مساله مهم و سختی کار در این راستا، پیوند عمل سیاسی با اندیشه است. ریشه اندیشه انقلاب اسلامی در خلأ شکل نگرفته بود، نسل جدید اندیشه انقلاب اسلامی را با عملی که در جامعه ساطع شده است پیوند می‌زنند. مثلا می‌گویند که این اندیشه در مقابله با فقر چکار کرده است؟ این اندیشه آزادی را گسترش داده است یا نه؟  این اندیشه چه سبکی را در زندگی جدید برای ما ایجاد کرده است؟ خود این مقایسه باعث می‌شود که ارتباط بین نتیجه اندیشه با ریشه اندیشه برقرار نشود و یا به سختی برقرار شود. بنابراین سیاست‌گذاری درست باید باعث تقویت اندیشه انقلابی و پیوند درست و منطقی آن با نتیجه شود. باید افراد متعهد، متخصص و بامهارت برای این مهم به‌ کار گرفته شوند. در عرصه عمل نیز باید سیاست‌گذاری‌ها اصلاح شود. هرچه کارآمدی حکومت تقویت شود، پیوندها تقویت می‌شوند. گفتمان و اندیشه تقویت می‌شود. الان چالش‌های مختلفی وجود دارد که بسیار تاثیر دارد. ما الان از درون چالش ناکارآمدی را داریم. بحران اقتصادی ایران، پاشنه آشیل کشور است ولی دولت‌ها برخلاف کارهای بزرگ انجام‌شده، نتوانستند سامان‌دهی درستی در زمینه اقتصاد داشته باشند. بروکراسی درست و وجود افراد کارآمد می‌تواند این مشکلات را کاهش دهد. درنتیجه پیوند از این لحاظ عمیق می‌شود. از سویی دیگر چالش خارجی داریم. بحث دولت‌های خارجی است که از همان ابتدا کمر به مخالفت و زمین‌ زدن انقلاب اسلامی بسته‌اند و هزینه‌های هنگفت برای مقابله با ایران صرف کرده‌اند. بحث شبکه‌های برون‌مرزی فارسی‌زبان که شبانه‌روز علیه حاکمیت ایران تبلیغ می‌کنند بسیار جدی است. آن‌ حکومت‌ها به دنبال تضعیف، مهار و سقوط جمهوری اسلامی هستند.

ورای مطالب فوق، بحث جهانی شدن است. ما در دنیایی هستیم که به دنبال گسترش فرهنگ سکولار و ضد دین در جهان است. گسترش فرهنگ‌ها چالش عمده در سطح جهان است و با وسایل ارتباطی جدید اجازه تفکر را از جوان امروزی می‌گیرد. غرب به دنبال سلطه سکولار و سبک زندگی غربی است که کار را برای پیوند بین جوان امروزی و انقلاب بسیار سخت می‌کند و در این راستا و برای تقابل با این انقلاب‌ستیزی مردان یل لازم است.

 

نقطه قوت انقلاب اسلامی چیست؟

امروزه استقلال و امنیت ایران، نقطه قوت انقلاب اسلامی است که امری واضح و روشن است. ایران توانسته در عرصه بین‌الملل راه جدیدی را باز کند. ایران در زمینه استقلال و امنیت بسیار رشد کرده است. امیدواریم ایران در تمامی عرصه‌ها به همین میزان رشد پیدا کند.

 

توصیف انقلاب اسلامی در یک جمله چه می‌شود؟

به نظرم انقلاب اسلامی پیوند بین هویت دینی و پیشرفت است. هم می‌خواهد دین باشد، دنیای مردم را آباد کند و هم مدرن باشد

لینک گفتگو 

درباره نویسنده